
.
.
.
همین طوری یه چی گفتم دور هم باشیم خلاصه هر چی باشه خستگی ترم اول حسابی از تنم در رفته و دوباره حسابی سر حالمسرحال سرحال
چرا اتوبوس؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
الان می گم چرا اتوبوس
راستشو بخواید شیخ شهابالدین نماینده کلاس(خودمو می گم) لطف نموده تصمیم گرفتند در جیب مبارک دست کرده فرهنگ خرج نمایند و از این جور چرت و پرت ها
و استثنا بعد ۷-۸ سال اتوبوس سوار شدند چون از اتوبوس های دانشگاه خوشم اومده بودم ولی از این قافل بودم که اونا فرق دارن.
خلاصه سوار شدیم چشتون روز بد نبینه اونقدر آدم با فرهنگ زیاد بودن که جا واسه ی واستادنم نبود چه برسه به نشستن به قول یکی از آشنا ها که اوشونم خاطره شیرینی از اتوبوس سوار شدن داره"نصف تو اتوبوس بودیم نصفم بیرون و بقیه نگه مون داشته بودن که نیفتیم"
تازه این ایستگاه اول بود و وقتی رسیدیم به ایستگاه دوم تریپ هواشناسی را برداشتیم و هجمه های های هوای گرمی که از مدارس به سمت اتوبوس در حال حمله بودند رو پیش بینی کردیم
ناگهان کلی بچه قد و نیم
عین اتوبوس ندیده ها
حمله کردند و کلی ترسیدیم
عین سرخ پوستان بودند
دیگه واقعا فشرده شده بودیم و winrar هم عمرا می توانست مارا از حالت فشرده خارج نماید عین کارتونای تام و جری خلاصه یه ایستگاه مونده بود به مقصد خدا هم دلش واسم سوخت و یه جای خالی پیدا شد که جلوس نماییم و بیندیشیم و به این نتیجه برسم که دیگه به جز سرویسای دانشکده سوار هیچ اتوبوسی نشویم و فهمیدیم مشکل ترافیک شهر کوچک من با این ۴ تا اتوبوس داغون حل نمی گردد به شما نیز توصیه می نماییم هیچ وقت اشتباه این بزرگوار (یعنی خودم)را تکرار نکنید حتی اگه مثل من خوشی زده بود زیر دلتون
چون نمی خوام پستم طولانی بشه همین جا تمومش میکنم ولی کلی چیز باحال اتفاق افتاده که نگفتم و کلی چیز با حالتر هم قرار اتفاق بیفته که وقتی بگم شاخ در میارین
پ.ن ۱
دکتر...... استاد بیو شیمی کلی هوش به خرج داد و برای حفظ آبروی خر خونای کلاس موقع اعلام نمرات فقط نمره+شماره دانشجویی رو زد رو برد و از اسامی خبری نبود بچه ها هم هر کی بعد دیدن نمرش سراسیمه دنبال اسم نمره بالا ها بود که پوستشونو غلفتی بکنن (بکنیم) منم که منتظر فرصت در جا برگه برندم رو از کیفم کشیدم بیرون آره لیست کلاس که دستم بود و می تونست باعث بی آبرویی خر خونا بشه دست من بود خلاصه بعد از گذشت یک ربع از این عمل غیر اخلاقی به قول یکی
آبروی خرخونا و دل شکستگان بیو شیمی افتاده رفته بود و منم خوشحال بودم به خاطر پاس کردن بد ترین امتحان عمرم هرچند با ۱۲ پاس کردن ذوق نداره ولی از افتادن بهتره
ضمنا به خاطر نمره ۱۸.۵ خانم ز به همه دانشجویان پزشکی و دندان پزشکی و مقام معظم رهبری و مردم غزه تسلیت می گم (همین خر خونا جو کلاسو خراب می کنن ما می خوایم پاس کنیم اینا ۱۸.۵ می گیرن خدا از سر تقصیراتشون نگذره)
اگه حال دارید شعر زیر که مال فروغ فرخزاد هست رو هم بخونید به نظرم قشنگ اومد یکمم دلم براش سوخت فقط همین
رمیده
نمی دانم چه می خواهم خدایا
به دنبال چه می گردم شب و روز
چه می جوید نگاه خسته من
چرا افسرده است این قلب پر سوز
ز جمع آشنایان میگریزم
به کنجی می خزم آرام و خاموش
نگاهم غوطه ور در تیرگیها
به بیمار دل خود می دهم گوش
گریزانم از این مردم که با من
به ظاهر همدم ویکرنگ هستند
ولی در باطن از فرط حقارت
به دامانم دو صد پیرایه بستند
از این مردم که تا شعرم شنیدند
به رویم چون گلی خوشبو شکفتند
ولی آن دم که در خلوت نشستند
مرا دیوانه ای بد نام گفتند
دل من ای دل دیوانه من
که می سوزی از این بیگانگی ها
مکن دیگر ز دست غیر فریاد
خدا را بس کن این دیوانگی ها
۱ نظر:
khodaro shokr har chi bood tamoom shod.men ke be shakhse shabe
bio faghat 2 saat khabidam va albate nomram ham bad nashod
khodaro shokr! vali vase behdasht daram sekte mikonaaam,ishallah
nayoftam.u khoob dadi? ba arezooye movafaghiathaye ayande...
rasti shomaha az kei tasmim darid biai uni?
[خط فامن بیو رو خوب خوابیدم ولی بهداشت رو تا 3 بیدار بودم مطمئنم بهداشت رو قبول می شید همه قبول می شیم منم الحمدالله پاس می شم
منم براتون آرزوی موفقیت می کنم
من به بچه ها گفتم این هفته نریم ولی موافقت نشد به ناچار از شنبه
با تشکر شهاب
ارسال یک نظر