۱۳۸۷ دی ۵, پنجشنبه

بازم برگشتم

دوباره سلام


بعد از میان ترم آناتومی دیگه چیزی ننوشتم و الان بعد این همه مدت کلی موضوع درست حسابی تو ذهنمه که نمی دونم از کجا شروع کنم:


 امروز خیلی سر حالم از اون روزایی که به قول شاعر مخوف "دلم موزیک شاد می خواد" و به قول آرمان سر خوشی نه سر حال (هر کی نظری داره؟؟) در هر صورت حتما یه روز شده احساس کنی خورشید برای تو طلوع کرده امروز برام اون روز بود باد گرم بعد ظهرم که دیگه قشنگ روزم رو ساخت خلاصه جا تون خالی روز محشری رو گذروندم و حالا آخرش هم که با نوشتن این مطلب داره تموم میشه خدا کنه همه روزامون این جوری باشه. میشه اگه چشمامونو بشوریم و جور دیگر ببینیم


نمی دونید چه قدر راحت شدم خودمو معرفی کردم چون دیگه موقع نوشتن نگران لو رفتن خودم نیستم فکر کنید از اول تا آخر یه پاراگراف با مزه حذف شه فقط به خاطر معرفی نشدن جادو گر سیاه قصه(البته من که شاهزاده سوار اسب سفیدم ولی جادوگر پلیسی تره دیگه)


عجب استادیه این استاد جدید بافت دکتر؟؟؟؟؟؟؟ اگه بعد خانم دکتر؟؟؟؟؟؟؟ ایشون میومدن چی میشد حیف که نشد اشکال نداره ان شا الله سال دیگه که بافت رو دوباره خوندیم این طوری میشه(حتما می گید آخه این خر خون رو چه به این حرفا )


چیزه با مزه برنامه ریزی برای فرجست وقتی دکتر؟؟؟؟؟؟؟؟ معاون آموزشی فهمید ما می خوایم از شنبه دیگر تر بریم فرجه و بچه ها برن ولایت چشاتون روز بد نبینه چشاش شده بود کاسه خون شده بود مثل نکیر منکر تو شب اول قبر  می خواست 3 تا نماینده بیچارتونو زنده زنده بکشه! بعد هم پوست بکنه جای همتون واقعا خالی بود کلی ترسیدیم ولی تمرین خوبی برای شب اول قبر بود!!


خیلی وقت بود می خواستم یه مطلب در مورد سمپاد بنویسم نشد امشب هم حیف که وسط سایر مطالب در موردش بنویسم خلاصه سمپاد کلاس خاص خودشو داره فقط بگم برو بچس محصل یه سایت با حال زدنsampadia ویه مجله هم دارن که می تونید از سایتشون دانلود کنید اینم از مجلشون کش رفتم:


"خواجه نامه


روزگاری پیش با چندی از یاران راهی مکتب سمپاد شدیم و نیک باد بر غبغب انداختیم و سر به فلک که گویی دهر یکی چند به سان ما زاده است و:


نمی بینید مرا دیگر به بازی                        که من هستم به کشور آتی سازی


به جای بازی و بیهوده گردی                      دگر خواهم روم مریخ نوردی


به فصل مدرست هر چه پر تر گذشتندی اندکتر تفاوتی به دیدگان آمدندی و تنها سر کوفت های گران یر جان ما فرود:


که آیا این توی تیز هوش کشور؟                 که هستی کودن و کم هوش و ابتر


مکعب سازی تو این گونه نا راست              که در دیوانه خانه مر تورا جاست


و در تصحیح پاسخ نامهاتان                       دمی هنگ کرده این دستگاه کد خوان"


ولی اگه کسی نمی دونه سمپاد یعنی چی بگم که:


بعضی تیز هوشان صداش میکنن


بعضی میگن ما ها نابغه و ثروت های گران قدر این مرز و بومیم


بعضی ها میگن ما پارتی داشتیم وگرنه هیچی بارمون نیست


و تمام وزرای آموزش و پرورش از احد کوروش کبیر ما رو مفت خور های حروم کننده بیت المال میدونن


ولی ما فقط تعدادی بچه معصوم بودیم با ضریب هوشی متوسط به بالا و قلبهایی صاف به صافی آسمون پر ابر گیلان خلاصه ما تک بودیم(حتما الان می گید پسره پر رو و مغرور و خود خواه و...(بقیش عیبه) چه قدر از خودش تعریف کرد حالم ازش بهم خورد)


ولی باور کنید که نمیکنید راست گفتم(تقریبا راست گفتم)


قول می دم بازم از سمپاد بگم


فعلا خدا حافظ امیدوارم دوباره زود برگردم

بازم برگشتم

دوباره سلام


بعد از میان ترم آناتومی دیگه چیزی ننوشتم و الان بعد این همه مدت کلی موضوع درست حسابی تو ذهنمه که نمی دونم از کجا شروع کنم:


 امروز خیلی سر حالم از اون روزایی که به قول شاعر مخوف "دلم موزیک شاد می خواد" و به قول آرمان سر خوشی نه سر حال (هر کی نظری داره؟؟) در هر صورت حتما یه روز شده احساس کنی خورشید برای تو طلوع کرده امروز برام اون روز بود باد گرم بعد ظهرم که دیگه قشنگ روزم رو ساخت خلاصه جا تون خالی روز محشری رو گذروندم و حالا آخرش هم که با نوشتن این مطلب داره تموم میشه خدا کنه همه روزامون این جوری باشه. میشه اگه چشمامونو بشوریم و جور دیگر ببینیم


نمی دونید چه قدر راحت شدم خودمو معرفی کردم چون دیگه موقع نوشتن نگران لو رفتن خودم نیستم فکر کنید از اول تا آخر یه پاراگراف با مزه حذف شه فقط به خاطر معرفی نشدن جادو گر سیاه قصه(البته من که شاهزاده سوار اسب سفیدم ولی جادوگر پلیسی تره دیگه)


عجب استادیه این استاد جدید بافت دکتر؟؟؟؟؟؟؟ اگه بعد خانم دکتر؟؟؟؟؟؟؟ ایشون میومدن چی میشد حیف که نشد اشکال نداره ان شا الله سال دیگه که بافت رو دوباره خوندیم این طوری میشه(حتما می گید آخه این خر خون رو چه به این حرفا )


چیزه با مزه برنامه ریزی برای فرجست وقتی دکتر؟؟؟؟؟؟؟؟ معاون آموزشی فهمید ما می خوایم از شنبه دیگر تر بریم فرجه و بچه ها برن ولایت چشاتون روز بد نبینه چشاش شده بود کاسه خون شده بود مثل نکیر منکر تو شب اول قبر  می خواست 3 تا نماینده بیچارتونو زنده زنده بکشه! بعد هم پوست بکنه جای همتون واقعا خالی بود کلی ترسیدیم ولی تمرین خوبی برای شب اول قبر بود!!


خیلی وقت بود می خواستم یه مطلب در مورد سمپاد بنویسم نشد امشب هم حیف که وسط سایر مطالب در موردش بنویسم خلاصه سمپاد کلاس خاص خودشو داره فقط بگم برو بچس محصل یه سایت با حال زدنsampadia ویه مجله هم دارن که می تونید از سایتشون دانلود کنید اینم از مجلشون کش رفتم:


"خواجه نامه


روزگاری پیش با چندی از یاران راهی مکتب سمپاد شدیم و نیک باد بر غبغب انداختیم و سر به فلک که گویی دهر یکی چند به سان ما زاده است و:


نمی بینید مرا دیگر به بازی                        که من هستم به کشور آتی سازی


به جای بازی و بیهوده گردی                      دگر خواهم روم مریخ نوردی


به فصل مدرست هر چه پر تر گذشتندی اندکتر تفاوتی به دیدگان آمدندی و تنها سر کوفت های گران یر جان ما فرود:


که آیا این توی تیز هوش کشور؟                 که هستی کودن و کم هوش و ابتر


مکعب سازی تو این گونه نا راست              که در دیوانه خانه مر تورا جاست


و در تصحیح پاسخ نامهاتان                       دمی هنگ کرده این دستگاه کد خوان"


ولی اگه کسی نمی دونه سمپاد یعنی چی بگم که:


بعضی تیز هوشان صداش میکنن


بعضی میگن ما ها نابغه و ثروت های گران قدر این مرز و بومیم


بعضی ها میگن ما پارتی داشتیم وگرنه هیچی بارمون نیست


و تمام وزرای آموزش و پرورش از احد کوروش کبیر ما رو مفت خور های حروم کننده بیت المال میدونن


ولی ما فقط تعدادی بچه معصوم بودیم با ضریب هوشی متوسط به بالا و قلبهایی صاف به صافی آسمون پر ابر گیلان خلاصه ما تک بودیم(حتما الان می گید پسره پر رو و مغرور و خود خواه و...(بقیش عیبه) چه قدر از خودش تعریف کرد حالم ازش بهم خورد)


ولی باور کنید که نمیکنید راست گفتم(تقریبا راست گفتم)


قول می دم بازم از سمپاد بگم


فعلا خدا حافظ امیدوارم دوباره زود برگردم