۱۳۸۸ اردیبهشت ۳, پنجشنبه

دپرسم

سلام خوبید؟


اگه می خواید طنز بخونید اشتباه اومدید برگردید


نطق پیش از دستور


ببخشید دیر شد راستشو بخواید یکم حالم خوب نیست نه بابا سرما نخوردم دپرسم (هر چند وقتی به آرمان می گم دپرسم می گه آره جون خودت) خوب بگذریم امسال اصلا خورشید برا من طلوع نمی کنه من معمولا طرفای شهریور به خاطر آب و هوای اینجا یکم دلم می گرفت ولی خوب امسال بد جور گرفته و آخر فروردین هم گرفته فک کنم دارم یه کوچولو خل تر می شم (اطرافیان به شدت معتقدند من در همه حال یه کوچولو زیادی خوشم)


خوب چرا اینو گفتم ؟؟؟؟؟


خواستم بگ احتمالا از این به بعد شاید هر هفته طنز ننویسم (ولی سعی می کنم آپ کنم مثل این هفته)


شایدم یهو برم و برنگردم(البته دنیای مجازی نه واقعی) یا حد اقل یه مدت برنگردم هر چند شایدم همین طوری هرهفته آپ کنم


فعلا هیچی معلوم نیست


آهااااااااااا داشت یادم میرفت اینم بگم که بعضی شعرام همچین عاشقانست تووووووووووووووووووووووووووووپ خوب با توجه به شناختی که از من دارید اینا احوال من نیستن و مشکلم هم این تریپیا نیست ولی امیدوارم زود حل شه (مشکل خودم نه عشاق کلاس)


اینم بگم چند پست قبل یه قسمت از صدای پای آـب سهراب رو در مورد زندگی گذاشته بودم این نظر خودمهLالبته به نثر نه نظم)


زندگی یعنی ساکت بشینی یه گوشه تا کسی نفهمه چه قد شادی


زندگی یعنی بخندی تا دیگران چشای خیستو نبینن


زندگی یعنی با چش گریون طنز بنویسی و بگی اشکال نداره اگه من دلم شکسته بذار دیگرن شاد شن


اوووووووووووووووووه چه نطق پیش از دستور بلندی


 


اسیر:


تو خودم بودمو آروم قدم م زدم


یهو بغضش ترکید


سرمو چرخوندم طرفش تا چشای خیسش رو ببینم


آخه چشای خیسش آدمو یاد بهشت می ندازه


دلم آروم تو گوشش گفت: خوش به حالت که سبک بالی و آزادی و می باری


بهم گفت: من اسیرم، من خندم از درد چی برسه به گریم


دلم آروم طوری که فقط من بشنوم با دلی گرفته گفت: کاش من اسیر بودم


آروم صورتمو برگردوندم هنوز صدای باریدنش تو گوشمه


  


17/4/2009                                                              10:16


تذکر: متن بالا نثر و من اصلا نمی گم که شعر نو یا هم چین چیزیه


تذکر: نفر سوم آسمونه اگه حوصله دارین دوباره بخونین بهتر متوجه می شید


 


 


باز آمد...


 


باز امد ا سوی خورشید آن پرستوی مهاجر


اسمان رنگین کمان شد از کرم از سوی قادر


باز آمد فصل باران


از پس سوز مستان


باز آمد گل به گلشن


ون در آن تنهایی من


باز باران کرده غوغا


آسمان قلب من شد پر ز سودا


باز رعد آمد از دل ابر


گوئیا غمگین شد از صبر


باز باران ریز ریز است


آسمان قلب من پاک و تمیز است


باز رودخانه شده رنگ گل سرخ


شاید مجنون زده نقشی از آن رخ


باز می آید صدای تیشه از دور


کوه را می کنذ فرهاد از شور


باز می آید صدای قلب من نیز


شاید آرامش کند ان دشته تیز


14/4/2009                                           19:35

دپرسم

سلام خوبید؟


اگه می خواید طنز بخونید اشتباه اومدید برگردید


نطق پیش از دستور


ببخشید دیر شد راستشو بخواید یکم حالم خوب نیست نه بابا سرما نخوردم دپرسم (هر چند وقتی به آرمان می گم دپرسم می گه آره جون خودت) خوب بگذریم امسال اصلا خورشید برا من طلوع نمی کنه من معمولا طرفای شهریور به خاطر آب و هوای اینجا یکم دلم می گرفت ولی خوب امسال بد جور گرفته و آخر فروردین هم گرفته فک کنم دارم یه کوچولو خل تر می شم (اطرافیان به شدت معتقدند من در همه حال یه کوچولو زیادی خوشم)


خوب چرا اینو گفتم ؟؟؟؟؟


خواستم بگ احتمالا از این به بعد شاید هر هفته طنز ننویسم (ولی سعی می کنم آپ کنم مثل این هفته)


شایدم یهو برم و برنگردم(البته دنیای مجازی نه واقعی) یا حد اقل یه مدت برنگردم هر چند شایدم همین طوری هرهفته آپ کنم


فعلا هیچی معلوم نیست


آهااااااااااا داشت یادم میرفت اینم بگم که بعضی شعرام همچین عاشقانست تووووووووووووووووووووووووووووپ خوب با توجه به شناختی که از من دارید اینا احوال من نیستن و مشکلم هم این تریپیا نیست ولی امیدوارم زود حل شه (مشکل خودم نه عشاق کلاس)


اینم بگم چند پست قبل یه قسمت از صدای پای آـب سهراب رو در مورد زندگی گذاشته بودم این نظر خودمهLالبته به نثر نه نظم)


زندگی یعنی ساکت بشینی یه گوشه تا کسی نفهمه چه قد شادی


زندگی یعنی بخندی تا دیگران چشای خیستو نبینن


زندگی یعنی با چش گریون طنز بنویسی و بگی اشکال نداره اگه من دلم شکسته بذار دیگرن شاد شن


اوووووووووووووووووه چه نطق پیش از دستور بلندی


 


اسیر:


تو خودم بودمو آروم قدم م زدم


یهو بغضش ترکید


سرمو چرخوندم طرفش تا چشای خیسش رو ببینم


آخه چشای خیسش آدمو یاد بهشت می ندازه


دلم آروم تو گوشش گفت: خوش به حالت که سبک بالی و آزادی و می باری


بهم گفت: من اسیرم، من خندم از درد چی برسه به گریم


دلم آروم طوری که فقط من بشنوم با دلی گرفته گفت: کاش من اسیر بودم


آروم صورتمو برگردوندم هنوز صدای باریدنش تو گوشمه


  


17/4/2009                                                              10:16


تذکر: متن بالا نثر و من اصلا نمی گم که شعر نو یا هم چین چیزیه


تذکر: نفر سوم آسمونه اگه حوصله دارین دوباره بخونین بهتر متوجه می شید


 


 


باز آمد...


 


باز امد ا سوی خورشید آن پرستوی مهاجر


اسمان رنگین کمان شد از کرم از سوی قادر


باز آمد فصل باران


از پس سوز مستان


باز آمد گل به گلشن


ون در آن تنهایی من


باز باران کرده غوغا


آسمان قلب من شد پر ز سودا


باز رعد آمد از دل ابر


گوئیا غمگین شد از صبر


باز باران ریز ریز است


آسمان قلب من پاک و تمیز است


باز رودخانه شده رنگ گل سرخ


شاید مجنون زده نقشی از آن رخ


باز می آید صدای تیشه از دور


کوه را می کنذ فرهاد از شور


باز می آید صدای قلب من نیز


شاید آرامش کند ان دشته تیز


14/4/2009                                           19:35