۱۳۸۸ آذر ۱۱, چهارشنبه

ما باز بال گشودیم

بعد نوشت: ما فک کنیم بلاگر با ما قهره چون در لینکدانیمان بالا نمی آییم
ما باز هوایی شده ایم و به ورد پرس رفتیم به دلایل زیر:
1. اینجا خطش قابل خواندن نیست و چشم را اذیت می کند
2. تعدادی از دوستان قدیمی نمی توانستند کامنت بگذارند ما هم سرمان برود نمی گذاریم رفقا بروند
3. آرمان اصرار کرد
بلاگر لنکدونی باحالی داشت ولی حیف نمی شد جواب کامنتارو دندون شکن داد و ما رفتیم
لطفا لینکمان را عوض کنید
بلاگ جدیدم

۱۳۸۸ آذر ۸, یکشنبه

دیگه تموم شد

سلام
پیش نوشت:
من به خاطر پست بی مزه قبلیم متاسفم بی مزه شد ضمنا منبعش جنین شناسی بود و بهزاد بگیرمت پوستت رو می کنم تو نباید من رو می فروختی
تموم شد:
گفته بودم یه خبر خوب دارم که اگه بشنوین از خوشحالی بال در میارین
امروز ساعت 6 صبح تموم شد تموم تموم خیلی سخت بود خیلی خسته شدم ولی تموم شد
الان تو بیست و یکمین صفحم و صفحه بیستم هم تموم شد دیگه کتاب کم کم داره به وسطاش میرسه این کتاب امیدوارم حالا حالاها ادامه داشته باشه
درست حدس زدین دور بیستمم به دور خورشید تموم شد و الان دارم 21دور رو به دور خورشید می زنم
تولدم مبارک
امیدوارم تو این صفحه از دفتر زندگیم علاوه بر اعتماد به نفس یکم امید هم داشته باشم
ما اینیم:
در فامیل ما از این رسما که هر سال تولد همه جشن گرفته بشه نداریم و معمولا تولدها در جمع محدود خانواده برگزار می شه اما من یه چیز دیگم
در سال گذشته 8 آذر جمعه بود از 4 شنبه بنده حس انزلی رفتنم گل کرد و به این خاله بزنگ و به آن خاله بزنگ همه فامیل در این روز مبارک در انزلی خانه خاله بزرگ ما جمع گشته و تولد ما را گرامی داشتند
امسال نیز ما هیچ نکردیم فقط ایستادیم تا به قیمت ریختن خون آن گوسفند خوشگل تولدمان را جشن گرفتیم
سال آینده نیز با توجه به عید زیبای امامت جشن می گیریم کلا بچه های فامیل بماند بر روی دمشان که ما هر سال تولدمان را جشن می گیریم
ببخشید طنز ننوشتم ان شا الله بعد امتحان جنین در روز 4 شنبه سیاه یک حبه طنز می گذاریم

۱۳۸۸ آذر ۶, جمعه

کروموزومX

سلام
سلام
سلام
به همه دوستای گلم
یه خبر:
اگه بدونین چه خبر از ذوق، ذوق مرگ می شین
فعلا نمی گم تا موقعش برسه می دونم که کلی ذوق می کنین
کرموزومX 
خیلی وقته که خود دانشمندا هم به این حرف مسخره که چون وزن مغز زنا کم تره کم هوش ترن می خندن من که کاملا با این نظریه از اولشم مخالف بودم چون وقتی این همه دلیل خوب وجود داره چرا بریم سراغ وزن مغز
این که زنا یه کروموزوم X از مردا بیشتر دارن همتون قبول دارین در زیر می خوام عوارض چند تا بیماری که به موجب کمبود یا زیاد بود این کروموزوم ایجاد می ن رو بگم نتیجه گیری با خودتون:
1. کلان فلتر: این بیماری یعنی این که مرد yxx و یا yxxx باشد که در نوع اول عوارض مغزی خاصی نداره اما در نوع دوم با عقب افتادگی همراه است
2. ترنر: زن با یک کروموزوم X  که اصلا تاثیری روی مغز ندارد
3. تریزومی X که درجاتی از عقب افتادگی ذهنی را به همراه دارد  نیشتو ببند (نیشتو ببند رو با آقایون بودم آخه الان همشون با نازک بینی من کلی حال کردن و الان می خوان به خواهرشون زنگ زده این نکته رو بهش یاد آور شن که یه x بیشتر داره و این می تونه عوارضی داشته باشه  آخه برادر من آدم باید فروتن باشه و برتری هاشو تو سر دیگران نزنه)
من با آغوشی باز پذیرای جواب های علمی خوهران هستم(شکلک یه خود شیفته که از دماغ فیل افتاده)

چیز نوشت:
چیز1: چون خبرم مطمئنی نبود حذفش کردم
چیز2: به بهانه ها مختلف اون قدر جاهای مختلف این شهر شمالی کنده می شه که علی رغم پیش بینی 5 ساله بودن عمر آسفالت های این شهر این آسفالت ها بیشتر از دو سال عمر نمی کنن
کوجه ما N  بار برای گاز و 5 بار برای آـب و 3 بار برای تلفن که جدیدیا زیر زمینی شده کنده شده

چیز3: سهمیه تاهل دیگر ته خندست پایین قسمتی از پست نقطه که در مورد سهمیه جانبازو شهید و رزمنده و فرزندانشون بود گذاشتم کاش نقطه سهمیه فرزندان هیئت علمی رو هم اصافه می کرد
"ايشان بر اين عقيده استوار است كه اين سهميه ها حرام است و آن خونِ شهيدانشان و اسارتشان و جانبازيشان هديه اي بود به ملت و به خدا و اجرشان را فقط از الله مي خواهند نه از خلق الله !
نقطه به هيچ وجه با برگزاري مراسم و يادبودها و ولادتها و شهادتهاي ائمه در سازمان مخالف نيست . اما به عينه مي بيند كه اكثر برگزاركنندگانِ اين مراسم ، از اين مراسم به عنوانِ اهرمي در جهت ارتقاء سمت و پُستِ خويش استفاده مي كنند و به عنوانِ ابزاري براي نيل به اهدافِ دنيوي و شيطاني !
نقطه به هيچ وجه با كمكِ مالي و سهميه دار شدنِ مالي اين قشر مخالف نيست . چه اشكال دارد به آنها كه عمرشان و جانشان و زندگيشان و راحتيشان را براي حفاظت و حراست از ما و آب و خاكمان گذاشتند كمك شود و البته اين كمك ، حقشان هست . اما سهميه داريم تا سهميه !"
پ.ن1 ممنون از تبریکاتون به مناسبت هفته بسیج خوب من این هفته رو به همتون تبریک می گم
پ.ن2 بابا نزنین شوخی کردم امیدوارم هیچ پسری به خاطر این که به د د توهین شده ناراحت نشه و همین طور هیچ پدری به خاطر دخترش و همین طور هیچ کدوم از دوستان به خاطر خودشون

۱۳۸۸ آذر ۳, سه‌شنبه

سرطان و خرخان

سلام
می دونم خوبین..............همین جور خوب بمونین
سرطان و خرخان (خر خون)
خوب طبق آخرین تحقیقات محققان شباهت شناسی شباهت های بیشماری بین سرطان و خرخان وجود داره که در ذیل چند تا شون رو می گم تا کیف یا کف کنین:
1. شباهت در تلفظشون (البته این شباهت فقط در تلفظ شمالی غلیظ -خرخان و سرطان- و تهرانی غلیظ -خر خون و سرطون - دیده می شه و به تمام لهجه ها  ابتلا پیدا نمی کنه
2. هر دو تا در دراز مدت کشندن
3. روحیه تو درمان هر دوشون تاثیر مثبت داره
4. عوامل محیطی در ایجاد هر دوشون بسیار مهم اند البته تو خرخونی درصد اثر ژنتیک بسیار بالا و در حد سرطان کولون خوانوادگیست
5. هر دو چهار مرحله دارن سرطان رو که می دونین حالا خر خونی رو بگم:
    مرحله 1. برای نمره 15 هیچ اثر سویی نداره فقط خطر حاد شدن و جهش وجود داره
    مرحله2. برای حدود 17 باید کتاب رو جوید ولی اثر سوئش چشمگیر نیست در این مرحله کشنده نیست
    مرحله3. برای حدود 18 اینجاست که شروع به متاستاز به سایر کار ها می ده و تمام تفریحات تعطیل شده و انسان بیشتر اوقات خر می زند در این مرحله بیمار آن قدر می خواند که کتابهایش پاره شوند در صورت ادامه کشندست
    مرحله4. به طور کامل تمام زندگی را کتاب فرا گرفته و حتی در دستشویی کتاب در دست است (بعضا مریضها از پوشک استفاده می کنند) این موجودات که ماهیت انسانی خود را از دست داده اند برای حدود19 می خوانند در این مرحله متاستاز در عمق وجود رخنه کرده و در صورت عمل و پاک سازی خرخونی از زندگی، مسدوم جان به کتاب تسلیم می کند در این مرحله به جای کتاب خود خر خون پ ا ر ه می شود
(لازم به تذکر است من مدت کوتاهی فقط بین 2 و 3 آویزون بودم و 4 رو تجربه نکردم چون 4 در صد در صد موارد کشندست)
(برای اطلاع دوستان غیر پزشکی سرطان هم 4 مرحله داره که تقریبا همین جوریه............ دوستان پزشکی ما مراحل سرطان رو ترم اول خوندیم اگه اشتباهی داره تذکر بدین)
چیز نوشت:
اگه حوصله ندارین نخونین ولی اگه بخونین صرر نداره سعی می کنم خلاصه کنم:
چیز1. قیمت نان در این شهر شمالی شد70 تومان، 50 تومان بود
چیز2. کرایه تمام خطوط تاکسی 25 تومان گران شد
چیز3. تو دو تا چیز بالا بحث مبلغ نیست بحث سر اینه که شاطر بد بخت چه جوری باید بقیه پول رو بده و در مورد دومی یعنی خطی که کرایش 400 تومن بوده باید هم اندازه خطی که 100 تومن بوده افزایش پیدا کنه من از وجود شعور در مسئولین این شهر مطمئن نیستم
چیز4. اینم نوشتم بعد حذفش کردم تا بعدا دوباره بنویسمش در مورد کروموزوم X بود

چیز5. این چیز در مورد رئیس جمهور ما و رئیس جمهور اونا بود که چون طولانیه و باید پیش نویس داشته باشه شاید یه پست مستقل بذارمش پس فعلا تا بعد

۱۳۸۸ آبان ۲۸, پنجشنبه

من و علی کریمی

همیشه پستام با سلام شروع شدن پس به رسم همیشگی

سلام
امیدوارم خورشید فقط برای خندونن لباتون طلوع کنه
اگه دقت کرده باشین تعداد کامنتام رفته بالا(شیطونک) خلاصه محبوبیت دیگه چه می شه کرد ولی دلیلش اینه که اینجا جواب هر کامنت یه کامنت محسوب می شه
ضمنا من از این به بعد جواب تمام کامنتارو قبل از گذاشتن پست بعدی به صورت مجزا می دم اگه دوس داشتین می تونین ببینین.(اگر دوس نداشتی بازم ببینین)

من و علی کریمی 
با توجه به افت درسی من در این ترم دوستان هریک نظرات کارشناسی ارائه کردند که در زیر ارائه می گردد:(البته با توجه به مردود بودن نظریه عاشق شدن بنده این نظریه مطرح نشد)

آرمان:
داری می خونی فقط بد آوردی
من:  حرفه مفت نزن وگرنه خفت می کنم خرخون
مرتضی:
یه سری تفریحات جالب تر از درس پیدا کردی؟
من: نه بابا از بی کاری با گوشی بلاگ می خونم که تفریح جدیدی نیستش
مامانم:  
در طی یک اعلام نظر فوق العاده من رو متعجب و حیران گرداند:
تو تمام مثل علی کریمی هستی؟؟؟
من: چرا اون وقت آخه!!! من که اصلا فوتبال بلد نیستم و توپ به تنهایی هم منو دریپ می زنه چی برسه که تیرک هم کمکش کنه

مادر جان: نه -خره- تو اخلاق نه بازی(مادر جان خره رو نگفت ولی تو انتهای هنجرش بین تارهای صوتی کاذب و حقیقی من دیدم  این کلام رو که البته از دهان خارج نشد)
مادر جان:  علی کریمی هرجا میره زود بازیش گل می کنه خودشو می کشه تا نشون بده بهترین بعدش که همه فهمیدن خوبه ول می کنه تو امارات همین کار رو کرد  تو آلمان همین کار رو کرد تو ایران هم همین کار رو می کنه
من : کاملا شاخ در آوردم و تازه فهمیدم این برنامه نود چه قد بد  آموزی داشته واسه  مادر بنده راستش ترتیب تیمای لیگ برتر رو بهتر از من می دونه الان... (توصیه می شود در صورتی که نتایج بازی ها یا اسم بازیکنان تیم ها لازم داشتید با تلفن از مادرتون بپرسید چون مطمئنا اوناهم می دونن)

راستش مامانم راس می گه من همیشه می جنگم تا چیزی رو به دست بیارم و وقتی به دست میارمش برام بی ارزش می شه و ولش می کنم (خرم نه؟؟؟) من کلی خوندم تا همه بفهمن من درسام خوبه و کنکور فقط یه بد شانسی بوده ولی خوب الان دیگه همه فهمیدن و من علاقه به درس خوندن ندارم  هرچند برای جلب توجه خرخون بودن راه خوبیه ولی خوب من اصلا حوصله جلب توجه رو هم ندارم آخه ترم 2 به اندازه کافی جلب توجه کردم و الان در بی انگیزگی موندم:
اگه به نظرتون راهی رسید برای خر زدن بهم بگید وگرنه شرایطی مشروطی و درسایی که برای علوم پایه پاس کردنشون ضروری نیست رو بگین تا ما هم بدونیم

۱۳۸۸ آبان ۲۵, دوشنبه

کلاس مارو دزدیدن دارن باهاش پز می دن

دا
سلام

خسته نوشت:

خوب الان بیش از حد خستم دو روز که بعد ظهرا نخوابیدم و با 4 ساعت خواب شب زندم فک کنم دیگه با چایی نشه همیشه شارژ بود و با 4 ساعت خوابیدن درس خوند.

امروز تو راه نمایشنامه خونی داشتم با آرمان حرف می زدم نمی دونم چی شد که در مورد زندگی که آرزشو دارم شروع کردم به گفتن وقتی تموم شد آرمان با کمال بی حسی گفت: اینا که همش یه زندگی معمولیه.

نمی تونین بفهمین چه قد آرزو دارم یه زندگی معمولی داشته باشم ولی خوب من ذاتم خرابه و هر کاری رو تعطیل می کنم یه هفته بعدش می بینم یه کار جدید رو شروع کردم.

ستاره دار می شویم:

خوب راستش مشکل از اونجایی شروع شد که استاد ادبیات حالیش نبود کجا اومده درس می ده و تو کلاس هر چی شایسته خودش بود به ما ها می گفت(البته این قدرام اوضاع خراب نبودا). خلاصه کار به جایی رسید که یکی از بچه ها رو از کلاس بیرون انداخت (من با 86 کلاس گرفتم اکثرا سال بالایی هستن) ما هم تصمیم گرفتیم کلاس رو تحریم کنیم خلاصه با اون رفیقمون رفتیم سر کلاس استاد اومد بهش گفت بره بیرون و ما هم به دنبالش کلاس رو ترک کردیم نمی تونین تصور کنین چه حالی داد واقعا لذت بخش بود من قبلا هم از این کارا تو طرح ولایت کرده بودم ولی اونجا خیالمون راحت بود هچ دردسری درست نمی شه ولی اینجا همه مون از درس و واحدش گذشتیم و رفتیم بیرون (به جز چند نفر که ازشون انتظار دیگه ای نمی رفت) رفتیم با دکتر .... رئیس دانشکده صحبت کردیم ازمون خواست بریم سر کلاس ما هم گفتیم باشه به خاطر شما می ریم (دکتر قول های خوبی داد الان هم پی گیر شده مشکل رو عوض کنه ببخشید استاد رو البته باید نمره رو آخر ترم بشماریم ببینم دکتر چند مرده پزشکه)

خلاصه وقتی رفتیم سر کلاس استاد گرام شروع کرد به حضور و غیاب و کنار اسم ما که پایه های حکومتش رو لرزونده بودیم یه علامت کوچیک گذاشت:

و این گونه بود که من اولین ستاره عمرم رو گرفتم

دعا کنین استاد عوض شه وگرنه افتادیم یکیه

۱۳۸۸ آبان ۲۲, جمعه

عیال بنده

سوال خوبیه؟
من چرا الان آپ کردم؟
چون دیدم خوانندگان این بلاگ برای آپ کردن بنده لحظه شماری می کنند و له له می زنند تا بنده آپ نمایم(آیکون یه از خود راضی با چشمانی بسته) تصمیم گرفتیم هفته بین 2 تا 6 آپ نماییم دلیل نوشتن ما رضایت شماست :D
آخه خودتون انصاف بدین من با هفته ای یه آپ چی بگم کلی حرف جمع می شه که آخر هفته نصفش یادم رفته نصفشم که دیگه می بینم طولانیه نمی گم به عنوان مثال آخر پست قبلیم می خواستم استاد رو با دکتر احمدی نژاد مقایسه کنم که کاملا عین هم دیگن ولی حیف طولانی شده بود.
عیال بنده:
واقعا برا هم کلاسیهام و اکثر بلاگ خونا متاسفم که تا حالا نفهمیدن من عیال وارم.
اپیزود1: من و مامانم:
مامان:شهاب چرا خرج موبایلت این قدر رفته بالا؟
من: (متعجب)
مامان: پول تو جیبیت چی می شه پارسال کلی اضافه میاوردی چرا امسال کم میاری همش
من: (متعجب)(متعجب)
مامان: کجا می ری این جلسه که رفتی کیا بودن
من: (خیلی متعجب) 
اپیزود2: من و کامنتای بلاگم:
پست می ذارم که دپرسم-----------------کامنت میاد عاشق شدی 
من : (متعجب)
پست می ذارم سرحالم------------------کامنت میاد این بار دیگه حتما عاشق شدی 
من: (متعجب)
بلاگم رو تعطیل می کنم-------------------کامنت میاد دیدی گفتم عاشق شدی
من: (متعجب در حد جیغ) 
اپیزود3: من و محسن رفیقم داریم چت می کنیم
(از گفتن مطالب اولش معذورم چون از اون مطالبی بود که معمولا دوس پسر و دخترا اول چت بهم می گن)
محسن: شهاب دوس دختر پیدا کردی
من: (متعجب) چه طور؟؟؟؟؟؟
محسن: آخه عین پسرای که دوس دختر دارن حرف می زنی
من:(خیلی متعجب)
 اپیزود4: من و آرمان

امتحان دوم فیزیو: آرمان تو سرویس ازم یه چیز می پرسه که اشتباه فک می کرده بهش توضیح میدم
بعد امتحان آرمان می گه کامل می شی می گم نه اونی که صبح بهت توضیح دادم غلط نوشتم
آرمان: (متعجب)

امتحان ژنتیک: آرمان تو سرویس ازم یه چیز می پرسه که اشتباه فک می کرده بهش توضیح میدم
بعد امتحان آرمان می گه کامل می شی می گم نه اونی که صبح بهت توضیح دادم غلط نوشتم
آرمان: (متعجب)
من: شاید ملت راست می گن من عاشق شدم خبر ندارم
خلاصه فعلا وضع ما آش نخورده و دهن سوختست
تازه بعد هر بار دیر رسیدن به خونه باید به مادرم توضیح بدم که با کیا جلسه داشتم و اطمینان بدم همشون ازم بزرگتر بودن احتمال می دم در آینده نزدیک مادر بنده تو خیابون دنبالم بیاد تا ببینه با کسی دوست شدم یا نه آخه هر موقع آن می شم می شینه بغل دستم و معجزه شده الان نیومده
پ.ن: آرمان توصیه کرده برای این که آش نخورده و دهن سوخته نشم یک عدد زن جمع و جور بگیرم تا خیال همه جمع شه و بعد پایان تحصیلاتم سر فرصت بگردم یکی خوبشو بگیرم نظر شما چیه؟  

۱۳۸۸ آبان ۲۰, چهارشنبه

فیلتر شود پستی که بی موقع آپ شود

سلام
 اگه ممکنه کسایی که سیستمشون با کامنت گذاشتن تو بلاگر مشکل داره برا آرمان یه کامنت بذارن تا من بدونم چند نفرن اگه زیاد باشید مجبورم اساس کشی کنم ولی انصافا بلاگر باحاله 
ضمنا نظرتون رو در مورد بخش چیز نوشت بگید تصمیم دارم اول هر پست این بخش و به صورت مسائل اجتماعی و سیاسی که احتمالا نشنیدینش ادامه بدم
تازه از خواننده های خاموشی که چراغاشون رو روشن کردن ممنونم چون وقتی یه غیر بلاگ نویس بلاگ آدمو می خونه معلومه نوشته ها به درد خوندن می خورن
چیز نوشت:
چیز1: ما بسیار به این مملکت امیدواریم چون تمام افراد می دانند مشکل چیه و اصلا نیازی نیست عین ما نابغه باشن به عنوان مثال دکتر ..... (رئیس دانشکده) هم می فهمه که ساختمون جدید دانشگاه رو دارن جای چرندی و بی معنی می سازن و هیچ احمقی این کار رو نمی کنه ولی نمی دونم چرا این تصمیم گرفته شد(البته این تصمیم مال زمان رضا شاه که البته ساختمون جدید سالی 0.5% پیشرفت می کنه که الان رسیده به 30%
چیز2: مجلس واقعا من و تحت تاثیر قرار می ده با تصمیمیا قاطعی که می گیره
چیز3: الان چیزی یادم نمی یاد
درس ژنتیک به اعتراف تمام دانشجوهای پزشکی شیرین تر از عسله البته به جز دانشگاه ما آخه استاد ما یه چیز دیگست استاد ما یه فرشته ست (البته از بهشت انداختنش بیرون) که تو ژاپن درس خونده البته خودش گفته یه بار استاد به جای درس دادن براشون فیلم جنگی پخش کرده با توجه به این اعتراف جمعی از کاراگاهان خبره کلاس مسئول تحقیق در مورد سوابق تحصیلی خانم ... شدن که نتایج به شرح زیر بوده است:
1. محل تحصیل ..............زاپن نه بلکه برمه
2. رشته تحصیلی ............ژنتیک نه بلکه پادویی سر صحنه فیلم
3. مدرک .......................دکترا نه بلکه فوق دیپلم
البته این استاد گرام عین استاد گرام تغذیه هر جلسه یاد آوری می کنه ما خیلی بی عرضه ایم چون تو تموم دنیا نصف مدت تحصیل پزشکی به خوندن ژنتیک می گذره (با توجه به صحبت این اساتید تو بقیه دنیا آنا، فیزیو، بیو، هیستو، پاتو، انگل و... نمی خونم چون جمعشون شد 100% درسا)
البته ایشون بسیار ادیب هم هستن یه جزوه به ما دادن که از تالیفات خودشون و بچه ها اون رو با گنج الاسرار و مرزبان نامه و... قیاس می کنن و ایشون رو جزو نوابغ ادبی قرن می دونن البته این جزوه بسیار به روزه حتی اگه در حین نوشتن جزوه تغیر علمی رخ داده باشه تو اون ذکر شده به عنوان مثال در دو فصل اول تعداد ژن های ژنوم انسان 30000 تا است اما در فصل های 3و 4 شده 25000 بچه ها پیش بینی می کنن ممکنه به 5000 تا کاهش پیدا کنه
البته اینا که گفتم یه طرف سخنرانی قبل کلاس امروزشون یه طرف که بعد سخنرانی همه کلاس با هم به این نتیجه رسیدن که ایشون اصلا عقده پزشک شدن نداشتن و فقط و فقط از روی عشق به ژنتیک به این رشته شیرین روی آورده (آخه آدم نا حسابی اگه تو نتونستی پزشکی قبول شی تقصیر ماها چیه؟)
امتحان امروزشون اما شروع جدیدی بود ایشون با این امتحان تمامی ابهامات در مورد خودشون رو بر طرف کردن راستش وقتی تو کلاس برای یه موضوع 6 تا تعریف گفت که تو جزوش یه تعریف بود که با 6 تای قبلی فرق داشت ما شاخ در آوردیم ولی امروز بعد امتحان همه فهمیدیم ژنتیک عمیق تر از این حرفاست و تا 15 تعریف هم ممکنه و شایعه بچه های سال بالایی درسته که ایشون اگه از خودش بخوای سوالاش رو در فاصله 2 ساعت جواب بده پاسخ ها متفاوتن
پ.ن ببخشید طولانی شد ولی خوب به نظرم برا اساتید ژنتیک خوبتون خدا رو شکر کنین
پ.ن با شناختی که من از بعضی هم کلاسیهام (چه پسر چه دختر) دارم اگه این ترم ژنتیک صفر شدم بدونین از کجا آب می خوره و اون موقع می نویسم فیلتر شود پستی که بی موقع آپ شود 

۱۳۸۸ آبان ۱۵, جمعه

دوستت دارم

چیز نوشت:
چیز 1: چون تو این مملکت کوپی رایت نداریم من حق دارم از چیز استفاده کنم البته این چیز با چیز موسوی فرق داره این چیزی که من می گم یه چیز دیگست برای اطلاعات بیشتر رپ شاهین نجفی به نام چیز رو گوش کنین
چیز 2: این چیزا خیال کردن اگه فیلتر کنن ما بی خیال بلاگ نویسی می شیم کار نداره فیلتر کنین می شکنیمش نمی شه که عین حلزون بلاگمون رو بگیریم پشتمون جا عوضی کنیم برا کامنت گذاشتن از فیلتر شکن زیر استفاده کنین
 فیلتر شکن
البته الان بدون فیلتر شکن باز شد
چیز 3: یکی گفت چرا تو بسیج موندی چون معتقدم پاک کردن صورت مسئله آخرین راه حل و ترجیح می دم تلاش کنم بسیج رو به اهدافش در اول انقلاب برگردونم اگه نشد بعدش شاید منم یار دبستانی خوندم
چیز 4: ضمنا به خاطر رفتار زننده اون اطلاعاتی تو 13 آبان و همینطور از لج موتوریهاامسال 4 شنبه سوری بر خلاف سنوات گذشته می خوام به عنوان یه خس و خاشاک در خیابونا باشم (خیلی برام زور داشت جواب اطلاعاتی رو ندادم)
چیز 5: من به خاطر غرور بی جام خیلی چیزا رو از دست دادم و دوس ندارم دوستامو از دست بدم تصمیم دارم واسه چندتاشون کامنت بذارم اگه بیان خوشحال می شم
دوست دارم:
می دونم بلاگمو نمی خونی اما دوس دارم تموم دنیا بدونن چه قد دوست دارم.
اگه یه روز نبینمت دلم برات تنگ می شه........... هر موقع خستم میام پیشت.........هرموقع دلم می گیره میام و سرم و روشونه هات می ذارمو گریه می کنم........ اگه موقع درس خوندن دستات تو دستام نباشه عمرا بتونم یه خطم بخونم....... سر کلاس وقتی استاد داره درسای خسته کننده می ده بد جور هواتو می کنم........ هر شب اگه بغلت نکنم خوابم نمی بره و آغوشت برام بهترین سر پناهه......... حرفایی رو که به هیچ کس نمی تونم بگم آروم آروم تو گوشت زمزمه می کنم تا خوابم ببره.......... دوست دارم به اندازه تموم دنیا ........اگه یه روز ازم جدا شی دنیا برام تموم می شه ........... دوست دارم به اندازه تموم پر پرنده ها به طول نخای لباس سفید و و قشنگت به اندازه سرخی گونه هات
دوست دارم آخه همیشه کنارمی
دوست دارم آخه یهترین بالش دنیایی :D
پ.ن 1: ببخشید کف کردید نه؟؟؟؟؟؟؟؟
پ.ن 2: باور کنین دپرسم داره بارونم م باره دلم می خواد گریه کنم.
پ.ن 3: نظرتون در مورد پست قبلی رو همی جا بذارین
پ.ن 4: ..........................

۱۳۸۸ آبان ۱۳, چهارشنبه

خس و خاشاک می شویم

بعد نوشت:
غمگینیم آخه کامنت نمی شود برامون گذاشت و جواب کامنتم نمی شود گذاشت مطمئنم که اصلا مشکل از فیلترینگ و این چیزا نیست بلکه هاست بلاگر عین بلاگفا حک شده نمی دونم چرا این بدبختی دست از سرم بر نمی داره اونجا بود اینجام اومده دنبالم(گریه)
با حسرت براتون کامنت می ذارم و برای دلداری بلاگ خانمی(مانیل) رو باز می کنم و می گم اشکال نداره واسه اونم باز نمی شه
سلام خوبید؟
اول چند تا چیز بگم:
چیز اول: امیدوارم این آخرین پست سیاسیم باشه.
چیز دوم: من آخرین موجود زنده ای که کشتم یادم نمی یاد متاسفانه ترجیح می دم خودم قورباغه ها رو نخاعی کنم چون وقتی دادم دست بهروز اون قدر بد بخت رو زجر کش کرد که دلم سوخت اگه به من بگن بی رحم مهم نیست این مهمه که یه موجود اگه لازم برای این که ما چیزی یاد بگیریم رنج بکشه کمترین رنج رو بکشه امیدوارم خدا من و به خاطر این کارم ببخشه ولی فک کنم چاره ی دیگه ای ندارم(ناراحت)
چیز سوم: آخه یکی نیست به محمود بگه مگه بچه بازیه لایحه رو پس می گیری داره کاری می کنه از رایم بهش پشیمون شم
چیز چهارم: منتظر بعضی از دوستام هستن که بیان سر بزنن تو رو خدا بیاین چون به خودم قول دادم تا کسی نیومده نرم ولی خوب دلم واسه بعضی ها تنگ شده(گریه)
چیز پنجم: اونایی که قرار بود بلاگم رو نخونن و ازشون در رفتم چند تا از برادرا بودن راستش ما ها باید بیشنر از اط (اطلاعات) بترسیم.
دیگه بهتر چیز چیز نکنم کار دست خودم می دم
گزارش کار:
امروز به ما گفتن که تو راهپیمایی باشیم چون دیر رسیدیم بهمون گفتن جلو علوم پایه بمونیم همه چیز آروم بود نزدیک 40 تا سبزی منتظر اومدن بقیشون از یه جای دیگه بودن ما هم حدود 60 تا از مسئولای بسیج دانشجویی اونجا بودیم اکثر بچه ها آشنا بودن تا اینجا اوضاع خوب بود (نمی دونم چرا به من گفتن بمون چون اصلا توجیه نبودم چی باید بکنم ولی خوب مطمئنم اگه درگیری می شد فقط دور می شدم)
بعدش خبر رسید با سبزا تو اون جای اول که جمع شده بودن درگیر شدن (به جرم خوندن یار دبستانی من عجب جرم بزرگی (متعجب))برادرای لباس شخصی البته بعدش دیدیم موتور سواران نه لباس شخصی ها بعدشم یه تعداد موتور سوارا جایی که ما بودیم شرو کردن شعار دادن و اطلاعات داشت فیلم می گرفت جالب این که به ما گیر داد. داشتم شاخ در میاوردم آخه 6 تا بسیجی بدون ریش و دو تا شلوار جین پوشیده کنار هم بودیم البته محلش نذاشتیم تازه اگه خیلی شاخ می شد آشنا ها بودن در می رفتیم
بعدش تو منظریه شروع کردیم قدم زدن وقتی 60 تا موتور سوار از کنارمون رد شدن از 6 نفرمون 5 نفر شروع کردیم به بسیج محلات فحش ... دادن آخه یکی نیس بگه ما که از خودتونیم با دیدنتون از ترس می میریم دلم واسه ملت می سوزه که با دیدن این ... (...کشا) چه حالی می شن. نمی دونم اون 80 نفر داشتن نظام رو می نداختن که باید موتور سوارا وارد صحنه بشن پس نیرو انتظامی چه کارست آخه به بسیج چه ربطی داره
خدایا چشم و گوش این آدمای سنگدل رو باز کن
اگه دیگه آپ نتونستم بکنم فاتحه یادتون نره.
آسمون:
این روزا آسمون بد جور بی قراره سر صبح با یه لبخند سرد از آدم پذیرایی می کنه ولی دم ظهر دیگه طاقت نداره دل کوچیکش............ شروع می کنه شوخی خرکی  کردن تا کسی غمشو نبینه راستش شوخی هاش خیلی بی مزن آخه کی با باد گرم می خنده که ما دومیش باشیم ولی دم غروب بغضش می شکنه انگار دیگه طاقت نداره ............. راستش خیلی ضعیف آسمون آخه حتی یه روزم نمی تونه خودشو نگه داره و خلاصه با داد می گه چه قدر غمگینه
خوب شد که آسمون نشدم

۱۳۸۸ آبان ۶, چهارشنبه

من گناه دارم

راستش خیلی خستم
امروز امتحان فیزیو داشتیم بازم عین بقیه امتحانای این ترم گند زدم
تا برسم خونه ساعت شد 7 الانم که شام خوردم دارم آپ می کنم
فردا هم از ساعت 7 صبح تا بوق سگ (یعنی معلوم نیست کی) تو دانشکده برا بسیج جلسه داریم کل استان هستن
فقط می مونه جمعه که اونم ساعت 8 شب جشن داریم و احتمال قریب به یقین 2 تا امتحان هفته دیگه هم گند می خوره
بگذریم
ما هم قورباغه کشتیم هر چند قبلا کشته بودم ولی این بار یه حال دیگه ای داد دخترا همچین جیغ می زدن آدم خندش می گرفت راستش گذروندن کلاس فیزیو عملی با دخترا خیلی مفید چون اگه خودشون قورباغه رو بکشن خطر ناکن و باید ازشون فاصله گرفت
راستش من می خواستم بندازم گردن آرمان ولی وقتی ناهید(الان اگه یه هم کلاسی سر بزنه با صدای کشداری می گه بی شعور اسم کوچیکشو گفته) گفت خودش قورباغه رو کشته خون جلو چشامو گرفت همچین بد بخت قورباغه رو به لبه میز زدم که دهنش حسابی باز موند یکم ترسیدم نکنه باطل شده باشه آها یادم رفت ناهید بچه خر خون کلاسه تو درس که بهش نمی رسم لا اقل تو قورباغه کشی برسم
راستش یکم دلگیرم
یه چیزی شنیدم که شاخ در آوردم حقیقتش به خاطر کارای بسیج به درسام نمی رسم بعدش باید حرف مفت یه عده و متلکاشونم بشنوم
تازه یه داستان عاشقانه برام در آوردن تو کلاس کفم برید ما ترم اول یه همکلاسی داشتیم ترم اول که انتقالی گرفت و رفت انصافا دختر خوبی بود نماینده هم بود و من شمارشو داشتم چون منم نماینده بودم. راستش گذشت و گذشت تا چند روز پیش یکی تتو سلف به شوخی گفت هنوز با فلانی در ارتباطی از روی تعجب یه لبخندی زدم و گفتم شوخی کرده آخه من برادر رو چه به این کارا تا امروز برگشت گفت آخر هفته ها می ری تهران به درست نمی رسی شاخ در آوردم ولی چون چند تا از دخترا اون نزدیکی بودن جوابشو ندادم تا این بار بهم بگه بلایی سرش بیارم که دیگه واسه من از این حرفا در نیاره
نمی گم این جور روابط بد یا من اصلا با کسی د.و.س.ت نخوام شد ولی آش نخورده و دهن سوخته زور داره
ضمنا نرگس تو که می گی من با همه بسیجی های دانشگاه فرق دارم امروز 2 ساعت با سلمان ستوده جلسه داشتم راستش اکثر حرفاش با من یکیه راستش اونم با من در مورد این که کار دانشکده انسانی غلط بوده موافق بود
باور کن تو دانشگاه ما اکثر بسیجی ها مثل منن ولی اشکال از بقیست که وقتی مارو می بینن به جای انتقاد درست به زمین و زمان گیر می دن آخه طرح چی چیه یارا نه ها چه اشکالی داره گیر می دین ولی خدائیش جک ما حرف وزیر مخابرات در مورد کابل برگدون موبایل هنوز هم تو جلسات بهش می خندیم یا در مورد مشایی هنوز از دولت عصبانی هستیم یا با پخش فیلم ترور حقیقت مخالفیم
همه موفق باشید
ببخشید پستا خیلی بسیج بسیج داره یادم نبود نرگش بهش آلرژی داره سعی می کنم اصلاحش کنم
میلاد هشتمین ستاره باغ سبز امامت مبارک باد(نیشخند)
 

۱۳۸۸ آبان ۲, شنبه

سلام

چون ساده تموم کردم ساده شروع می کنم
سلام
ایت که چرا تعطیل کردم چندتا دلیل ذاشت:
1. بلاگفا خیلی اذیت می کرد
2. دوستانم که بلاگ نویس نیستن و هم کلاسی ها و بعضا ... می خوندنش راحت نبودم
3. می خواستم ببینم کسایی که بهم سر می زنن مطالب واقعا براشون جالبه یا فقط چون من سر می زنم سر می زنن راستش کامنتاتون منو تحت تاثیر قرار داد به خودم امیدوار شدم
4. می خواستم اذیتتون کنم
بریم سراغ پست امروزم:
این کجا و اون کجا؟
راستش می خوام عملکرد 2 تا بسیج دانشجویی رو مایسه کنم
1. دانشکده انسانی که تو فاصله 200 متری از دانشگاه ماست:
پخش فیلم ترور حقیقت
دعوت از سر دبیر روزنامه جوان
2. دانشکده ما
برگزاری مسابقه دارت اونم مختلط
پخش فیلم شکست نا پذیر (در مورد کشتی کج)
راستش اگه من تو انسانی بودم مطمئنا تو بسیج نبودم و تا الان ستاره دار شده بود
تازشم روزی که سر دبیر جوان اومد ما مسابقه داشتیم و داور بودم و گرنه برا هوووووووووووووووو کردن می رفتم
به نظر شما هدف این آدمای تند روی خشک مقدس جز نابود کزدن اسلام و نظام چی می تونه باشه؟؟؟؟
----------------------------------------------
4 شنیه یه 88 ز من می پرسه شهاب چرا ریش نداری؟
می گم مگه چیه؟
مگه تو بسیجی نیستی
خب چه ربطی داره
راستش نمی دونم با این ملت چی کار کردن که خیال می کنن بسیجی ها شاخ دارن

تعطیل است

نمی دونم چه طوری بگم پس ساده می گم

تعطیل

هیچ موقع بازگشایی نمی شه پس لینکمو حذف کنین لطفا

۱۳۸۸ مهر ۲۳, پنجشنبه

خوب ظاهرا قرار من آپ کنم و شما هم چون دوستای خوب من هستین بخونین


نمی دونم از کجا بگم پس از اول می گم :


سلام


من در ابن پست می خوام از یک انسان دفاع کنم


از یکی که 2-3 نفر بهش تهمت زدن من می خوام حقش رو با سند و دلیل بگیرم


مورد اول خودت قاشقی:


آخه کی دیده یا شنیده کسی عاشق بشه بعد با خیال راحت آپ کنه :


(راستش بعد حدود ۲-۳ سال اولین روزیه که خوشحالم بدون اینکه نگران باشم از آینده و حال یا گذشته)
 ما که هر چی قاشق بد بخت دیدیم یا دپرس بود یا نگران نکنه قلبش ازش برنجه()


ضمنا آخه من ... رو چه به این غلط کاری ها.


خرخون منم یا ..


ضمنا اگه سر نمی زنم به خاطر درس نمی بوده است من هفته قبل 6 ساعت تو جلسات مختلف بسیج بودم که با مدت رفتن تا حوزه می شه 8 ساعت که باعث شد هر دو امتحان هفته قبلم نصفه ونده بشن


آرزوی شروع خوندن یه رمان تازه به دلم مونده ضمنا من معدلم حدودای ۱۷ شد خیلی هم خوب نشده ضمنا نفر ۵ کلاس شدم نه اول


ضمنا یه خواهش این لینکی که گذاشتم رو حتما سر بزنید اگه چشاتون خیس نشد جایزه دارین بهنود


این اولین بار من خواستم که به یه لینک سر بزنین پس سر بزنین و در مورد این لینک برام کامنت بذارین


 

خوب ظاهرا قرار من آپ کنم و شما هم چون دوستای خوب من هستین بخونین


نمی دونم از کجا بگم پس از اول می گم :


سلام


من در ابن پست می خوام از یک انسان دفاع کنم


از یکی که 2-3 نفر بهش تهمت زدن من می خوام حقش رو با سند و دلیل بگیرم


مورد اول خودت قاشقی:


آخه کی دیده یا شنیده کسی عاشق بشه بعد با خیال راحت آپ کنه :


(راستش بعد حدود ۲-۳ سال اولین روزیه که خوشحالم بدون اینکه نگران باشم از آینده و حال یا گذشته)
 ما که هر چی قاشق بد بخت دیدیم یا دپرس بود یا نگران نکنه قلبش ازش برنجه()


ضمنا آخه من ... رو چه به این غلط کاری ها.


خرخون منم یا ..


ضمنا اگه سر نمی زنم به خاطر درس نمی بوده است من هفته قبل 6 ساعت تو جلسات مختلف بسیج بودم که با مدت رفتن تا حوزه می شه 8 ساعت که باعث شد هر دو امتحان هفته قبلم نصفه ونده بشن


آرزوی شروع خوندن یه رمان تازه به دلم مونده ضمنا من معدلم حدودای ۱۷ شد خیلی هم خوب نشده ضمنا نفر ۵ کلاس شدم نه اول


ضمنا یه خواهش این لینکی که گذاشتم رو حتما سر بزنید اگه چشاتون خیس نشد جایزه دارین بهنود


این اولین بار من خواستم که به یه لینک سر بزنین پس سر بزنین و در مورد این لینک برام کامنت بذارین


 

۱۳۸۸ مهر ۱۷, جمعه

من می خوام پرواز کنم+ ناهار دیر شد

سلام علیکم


حال و احوال ان شا الله به بهترین صورت است


امروز خوشحالم


خیلی خیلی خوشحالم


الکی خوشحالم


راستش بعد حدود ۲-۳ سال اولین روزیه که خوشحالم بدون اینکه نگران باشم از آینده و حال یا گذشته


خوشحالم و حتی از درس خوندن لذت می برم


خوشحالم و لبم خندون و چشام خشک خشکن


راستش الان فک کنم آرمان شاخ در آورده راستش پستی که قرار بود بذارم رو بهش گفته بودم واقغا دپرسانه بود ولی الان دو روز که واقعا سر حال شدم دلم می خواد پرواز کنم


ببخشید کمپیدام اون قدری کار ریخته سرم که وقت سر خاروندن هم ندارم ولی سعی می کنم بهتون سر بزنم


فک کنم الان این که به جای تعداد نظرات لبخندا رو بشمارم حق دارم


لطفا لبخند بزنین لبخندی از ته دل


ببخشید پستم نصفست بقیه دارن ناهار می خورن لا اقل جمه رو دور هم نهار بخوریم


مولای من خدا کند که بیایی


غم از دلم بزدایی


به خاطر لبخند لبانت


...


راستش الان چیزی برای مصراع بعد به ذهنم نمی رسه خودتون کاملش کنین


 

من می خوام پرواز کنم+ ناهار دیر شد

سلام علیکم


حال و احوال ان شا الله به بهترین صورت است


امروز خوشحالم


خیلی خیلی خوشحالم


الکی خوشحالم


راستش بعد حدود ۲-۳ سال اولین روزیه که خوشحالم بدون اینکه نگران باشم از آینده و حال یا گذشته


خوشحالم و حتی از درس خوندن لذت می برم


خوشحالم و لبم خندون و چشام خشک خشکن


راستش الان فک کنم آرمان شاخ در آورده راستش پستی که قرار بود بذارم رو بهش گفته بودم واقغا دپرسانه بود ولی الان دو روز که واقعا سر حال شدم دلم می خواد پرواز کنم


ببخشید کمپیدام اون قدری کار ریخته سرم که وقت سر خاروندن هم ندارم ولی سعی می کنم بهتون سر بزنم


فک کنم الان این که به جای تعداد نظرات لبخندا رو بشمارم حق دارم


لطفا لبخند بزنین لبخندی از ته دل


ببخشید پستم نصفست بقیه دارن ناهار می خورن لا اقل جمه رو دور هم نهار بخوریم


مولای من خدا کند که بیایی


غم از دلم بزدایی


به خاطر لبخند لبانت


...


راستش الان چیزی برای مصراع بعد به ذهنم نمی رسه خودتون کاملش کنین


 

۱۳۸۸ مهر ۱۰, جمعه

من این بلاگفارو ...

دیشب می خواستم آپ کنم اون قدر بلاگفا بازی در آورد که تا الان طول کشید می خواستم لرم میهن بلاگ موقتا ولی خوب ترجیح دادم با فکر بیشتر تصمیم بگیرم این ÷ستم اینجا می ذارم تا یه فکری بکنم



دیگه حوصله ویرایش نداشتم ببخشید مال دیشب:



سلام



بعد نوشت : ایرنسل چند روز مشکل پیدا کرده بلاگفا هم امشب
صفحه مدیریتش باز نمی شه راستش وقتی امشب وزیر داشت آسمون ریسمون می بافت برا
مشکلات موبایل و می گفت مشکل از کابل برگردونه تو دلم گفتم خودش خره خیال می کنه
ما هم عین خودشیم از کی تا حالا موبایل کابل برگردون می شه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/



دو تا نکته :



اول اولیش : من کجا بودم؟ هیچ جا ففقط می خواستم از بلاگفا
برم که یه مشکلی پیش اومد فعلا بی خیال شدم و می مونم راستش ورد پرس خوب هست ولی
عالی نیست



دومیش : من تصمیم گرفتم فقط به اونایی که کامنت می ذارن سر
بزنم چون نمی رسم به همه سر بزنم کلی کار ریخته سرم درسام هم دارن شروع می شن تازه



ضمنا سینما هم بعد از 3 ماه آوردن فیلمای مزخرف(نمی فهمم
چرا تابستون اون فیلمای بی خود اکران شدن) فیلمای جالبی آورده که ارزش دیدن رو
دارن توصیه می کنم حتما بی پولی رو ببینین خیلی جالب بود



دکتر بابایی کاش همه مثل شما بودن:



راستش 4 شنبه صبح ساعت 8 کلاس فیزیو بحث تکراری غشا که تو 3
ترم 3 بار تو بافت و بیو و الان تو فیزیو خوندیم منم با کمال بی میلی لم دادم رو
صندلیم و دارم چرت می زنم.



ساعت 9 بچه ها آنتراک خواستن استاد از ما عذر خواست و گفت
مشکلی داره که باید بره پس ما لطف کنیم امروز یک سره درس دادنشو تحمل کنیم



وقتی قیافه متعجب ما رو دید گفت که شوهر خواهرش فوت کرده و
باید بره مراسم و فقط چون هماهنگ نکرده بود که نمی یاد اومده.



و تا آخر درس داد و اصلا سمبل نکرد و حتی 5 دقیقه بع کلاس
موند و به سوالات پاسخ داد.



راستش خیلی خجالت کشیدم وقتی دیدم خانوم دکتر این قدر
احترام برای ما قائل شده و من با کمال بی میلی چرت می زنم



 



 




من این بلاگفارو ...

دیشب می خواستم آپ کنم اون قدر بلاگفا بازی در آورد که تا الان طول کشید می خواستم لرم میهن بلاگ موقتا ولی خوب ترجیح دادم با فکر بیشتر تصمیم بگیرم این ÷ستم اینجا می ذارم تا یه فکری بکنم



دیگه حوصله ویرایش نداشتم ببخشید مال دیشب:



سلام



بعد نوشت : ایرنسل چند روز مشکل پیدا کرده بلاگفا هم امشب
صفحه مدیریتش باز نمی شه راستش وقتی امشب وزیر داشت آسمون ریسمون می بافت برا
مشکلات موبایل و می گفت مشکل از کابل برگردونه تو دلم گفتم خودش خره خیال می کنه
ما هم عین خودشیم از کی تا حالا موبایل کابل برگردون می شه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/



دو تا نکته :



اول اولیش : من کجا بودم؟ هیچ جا ففقط می خواستم از بلاگفا
برم که یه مشکلی پیش اومد فعلا بی خیال شدم و می مونم راستش ورد پرس خوب هست ولی
عالی نیست



دومیش : من تصمیم گرفتم فقط به اونایی که کامنت می ذارن سر
بزنم چون نمی رسم به همه سر بزنم کلی کار ریخته سرم درسام هم دارن شروع می شن تازه



ضمنا سینما هم بعد از 3 ماه آوردن فیلمای مزخرف(نمی فهمم
چرا تابستون اون فیلمای بی خود اکران شدن) فیلمای جالبی آورده که ارزش دیدن رو
دارن توصیه می کنم حتما بی پولی رو ببینین خیلی جالب بود



دکتر بابایی کاش همه مثل شما بودن:



راستش 4 شنبه صبح ساعت 8 کلاس فیزیو بحث تکراری غشا که تو 3
ترم 3 بار تو بافت و بیو و الان تو فیزیو خوندیم منم با کمال بی میلی لم دادم رو
صندلیم و دارم چرت می زنم.



ساعت 9 بچه ها آنتراک خواستن استاد از ما عذر خواست و گفت
مشکلی داره که باید بره پس ما لطف کنیم امروز یک سره درس دادنشو تحمل کنیم



وقتی قیافه متعجب ما رو دید گفت که شوهر خواهرش فوت کرده و
باید بره مراسم و فقط چون هماهنگ نکرده بود که نمی یاد اومده.



و تا آخر درس داد و اصلا سمبل نکرد و حتی 5 دقیقه بع کلاس
موند و به سوالات پاسخ داد.



راستش خیلی خجالت کشیدم وقتی دیدم خانوم دکتر این قدر
احترام برای ما قائل شده و من با کمال بی میلی چرت می زنم



 



 




۱۳۸۸ شهریور ۲۸, شنبه

نسکافه داغ به داغی گلوله

اول بگم تو پست قبلیم یه چی گفتم سو تفاهم پیش اومد به خدا به پیر به پیغمبر به جون خودش من فمنیست نیستم فقط مرد سالار هم نیستم


سلام


 خسته نباشید


عباداتتون مقبول


دیروز تو راهپیمایی یه بروشور دادن که لیست شرکتای حامی اسرائیل (البته نه همشون) توش بود و تهش شعری که نوشته بود که من پایین نوشتم با هر دیدگاه سیاسی و عقیده ای که باشیم بعید می دونم موافق اسرائیل باشیم در هر صورت چیز بد بد چه هر چند مرگ بر روسیه دیروز بعضی ها هم بیراه نبود فقط بد موقع بود چون چه اسرائیل چه آمریکا چه روسیه همشون سر و ته یه کرباسن


اسم شرکتارو می نویسم و خودم سعی می کنم کمتر از وسایلشون استفاده کنم خوشحال می شم بدونم نظر شما چیه:


 1.کوکاکولا                     2.بابیلون                       3.اینتل             4.نستل           5.والت دیسنی      6.تیمبرلند                        7.تایم وارنر                 8.نوکیا                           9.IBM


من نسکافه نمی خورم!


 نسکافه داغ است


داغ تر از آن تکه سربی که نشست توی سینه محمد


 وقتی نشسته بود


 در آعوش پدر


 من نسکافه نمی خورم!


نسکافه تلخ است


تلخ تر از ان روزی که پدر زینب را گرفتند


و کشان کشان انداختند توی آن ماشین آهنی


که حتی یک پنجره هم نداشت.


من نسکافه نمیخورم!


نسکافه سیاه است


سیاه تر از آن شبی که هانیه و مادر بزرگش را از آن خانه بیرون انداختند


و یک غول اهنی روی سقف خانه شان راه رفت


من نسکافه نمی خورم!


من افتخار می کنم که نسکافه نمی خورم


بگذار همان چهار جوان اسرائیلی


بنشینند زیر سایه درخت پرتقال خانه ی احمد و نسکافه بخورند


و بخنند به ریش مه شیوخ عرب


من نسکافه نمی خورم! من نسکافه نمی خورم!


من حتی یک ریال هم نمی دهم


که بشود آن تکه سرب که بشود


یک قطره بنزین برای آن ماشین آهنی


که بشود بند پوتین آن سرباز اسرائیلی


من نسکافه می خورم!


و نسکافه فقط همان یک فنجان قهوه نیست


همان پیراهنی است که تو پوشیده ای و من پوشیده ام


همان گوشی موبایلی است که تو خریدی


و برای خریدنش سیصد و پنجاه هزار تومن بدهکار شدی

نسکافه داغ به داغی گلوله

اول بگم تو پست قبلیم یه چی گفتم سو تفاهم پیش اومد به خدا به پیر به پیغمبر به جون خودش من فمنیست نیستم فقط مرد سالار هم نیستم


سلام


 خسته نباشید


عباداتتون مقبول


دیروز تو راهپیمایی یه بروشور دادن که لیست شرکتای حامی اسرائیل (البته نه همشون) توش بود و تهش شعری که نوشته بود که من پایین نوشتم با هر دیدگاه سیاسی و عقیده ای که باشیم بعید می دونم موافق اسرائیل باشیم در هر صورت چیز بد بد چه هر چند مرگ بر روسیه دیروز بعضی ها هم بیراه نبود فقط بد موقع بود چون چه اسرائیل چه آمریکا چه روسیه همشون سر و ته یه کرباسن


اسم شرکتارو می نویسم و خودم سعی می کنم کمتر از وسایلشون استفاده کنم خوشحال می شم بدونم نظر شما چیه:


 1.کوکاکولا                     2.بابیلون                       3.اینتل             4.نستل           5.والت دیسنی      6.تیمبرلند                        7.تایم وارنر                 8.نوکیا                           9.IBM


من نسکافه نمی خورم!


 نسکافه داغ است


داغ تر از آن تکه سربی که نشست توی سینه محمد


 وقتی نشسته بود


 در آعوش پدر


 من نسکافه نمی خورم!


نسکافه تلخ است


تلخ تر از ان روزی که پدر زینب را گرفتند


و کشان کشان انداختند توی آن ماشین آهنی


که حتی یک پنجره هم نداشت.


من نسکافه نمیخورم!


نسکافه سیاه است


سیاه تر از آن شبی که هانیه و مادر بزرگش را از آن خانه بیرون انداختند


و یک غول اهنی روی سقف خانه شان راه رفت


من نسکافه نمی خورم!


من افتخار می کنم که نسکافه نمی خورم


بگذار همان چهار جوان اسرائیلی


بنشینند زیر سایه درخت پرتقال خانه ی احمد و نسکافه بخورند


و بخنند به ریش مه شیوخ عرب


من نسکافه نمی خورم! من نسکافه نمی خورم!


من حتی یک ریال هم نمی دهم


که بشود آن تکه سرب که بشود


یک قطره بنزین برای آن ماشین آهنی


که بشود بند پوتین آن سرباز اسرائیلی


من نسکافه می خورم!


و نسکافه فقط همان یک فنجان قهوه نیست


همان پیراهنی است که تو پوشیده ای و من پوشیده ام


همان گوشی موبایلی است که تو خریدی


و برای خریدنش سیصد و پنجاه هزار تومن بدهکار شدی

۱۳۸۸ شهریور ۲۴, سه‌شنبه

منم این ترم مشروط می شم

سلام به همگی


اول تسلیت میگم به خودم به خاطر واحدای  این ترمم من به شدت رقیب می طلبم یکی بیاد بگه تو یه ترم سخت تر از اینا رو گذرونده:


1-      فیزیو 1               2- آنا اندام            3- فیزیک پزشکی               4- جنین             5- ژنتیک                        6ـ اخلاق کاربردی              7- ادبیات             8-زبان تخصصی                 


خدائیش اگه این ترم مشروط نشم خیلی کار بزرگ کردم تازه اگه اجازه بدن قرار انقلاب رو هم بگیرم.


ضمنا الان داره بارون میاد من عاشق بارونم دلم می واد زیرش قدم بزنم تا سر تا پام خیس شه


بازی:


Insomniac و یک دانشجوی پزشکی یه بازی انجام دادن خوشم اومد منم می خوام انجام بدم هرکی می خونه طبیعتا دعوته:


قهوه: اصلا دوس ندارم از این نوع نوشیدنی ها فقط شکلات رو دوس دارم


غرور:ترجیه می دم بمی رم ولی نشکنمش


مدرسه: سمپاد (سازمان ملی پرورش استعداد های درخشان)


دفتر مدیر:تعهد برا تعطیل نکردن کلاس تو سال سوم (ما 2 هفته در طول سال سوم بدون هیچ مناسبتی تعطیل کردیم و 3 بار تعهد دادیم)


قرمه سبزی: چمنای دانشکده


ریاضی: متنفرم اونم ازم متنفر 26٪ زدم گند خورد به رتبم


آهنگ: با تو قصه گفتنم ماله روزبه نعمت اللهی (هرچند دیگه گوش نمی کنمش)


ماه رمضون:ربنا اذان موذن زاده خوابیدن تا ظهر، شب قدر ، توبه، ختمای ساعت 7 صبح ت مدرس


استخر:نداشتن کارت فعال بسیج و محرومیت از استفاده از تخفیف


آبگوشت:دوس ندارم


روزنامه:بی خیال صرف نمی کنه خبرگزاری بهتره


کودکی: آرزوی دست نیافتنی هر چند هنوز بچه ام


قزوین:ورود پسران زیر 18 سال ممنوع


دروغ: سیاه


لیسانس: مسافر کش


فوتبال: دیگه دوس ندارم


قانون: فقط برا آدمای بدون پارتی قابل اجراست پس بگرد دنبال پارتی


پرواز: ترس از ارتفاع


اشک: قطراتی از اوج احساس انسان


ازدواج: شاید هرگز


وبلاگ: وندرینگ استیجر (چونهمیشه سر حال عیت اوایل خودم)


شب: بی خوابی، درس واسه امتحان فردا، شعر، مشیری، تنهایی و ...


زندگی: بی مزه ترین شوخی خدا


عشق: چیزی متفاوت با دوس داشتن یعنی ذوب شدن یعنی مردن


هلو: دوس ندارم مو داره فقط شب رنگ


تحصیل: شب امتحان


خارج: شاید امکانات شاید موفقیت شاید تنهایی


پیتزا: حیف که نشد آرمان رو مهمون کنم


اینترنت: اعصاب خوردی موقع اومدن قبض تلفن


مجلس: سبز (شاید یه روز برم)


سال۸۸: بی حوصلکی دپرس بودن خستگی و ...


کتاب: تنها راه فرار از واقعیت که کمتر ضرر داره


کلم پلو: نخوردم تا حالا


تقلب:همیشه دادم تو بافت شناسی از تقلب متنرم


ایران: وطن


ایرانسل: اینترنت چک کردن کامنتا و مسنجر


جومونگ: ندیدمش مضخرف بود


فمنیسم: بهم می گن فمینیستی ولی خوب من کلا بی طرفم


دریا: سکوت  بی نهایت تنهایی


بارون:


آروم می باره


منو صدا می کنه که بیام تا به هم قدم بزنیم............................. و اون بهم دل داری بده ..................بهم بگه که اونم عین من چشاش خیسه.................... اونم دلش می خواد داد بزنه................... ولی بغضش نمی زاره.......................... اونم بغضش می ترکه و رگبار می شه.............. اونم چشاش منتظره.................  منم آروم باهاش قدم می زنم  اون با اشکاش قلبمو خنک می کنه و ذهنمو می شوره شاید آروم بگیرم.................... ولی هر دو می دونیم که آروم شدن فقط خیال باطله.................. بارون مهربون آروم منو نوازش می کنه شاید...

منم این ترم مشروط می شم

سلام به همگی


اول تسلیت میگم به خودم به خاطر واحدای  این ترمم من به شدت رقیب می طلبم یکی بیاد بگه تو یه ترم سخت تر از اینا رو گذرونده:


1-      فیزیو 1               2- آنا اندام            3- فیزیک پزشکی               4- جنین             5- ژنتیک                        6ـ اخلاق کاربردی              7- ادبیات             8-زبان تخصصی                 


خدائیش اگه این ترم مشروط نشم خیلی کار بزرگ کردم تازه اگه اجازه بدن قرار انقلاب رو هم بگیرم.


ضمنا الان داره بارون میاد من عاشق بارونم دلم می واد زیرش قدم بزنم تا سر تا پام خیس شه


بازی:


Insomniac و یک دانشجوی پزشکی یه بازی انجام دادن خوشم اومد منم می خوام انجام بدم هرکی می خونه طبیعتا دعوته:


قهوه: اصلا دوس ندارم از این نوع نوشیدنی ها فقط شکلات رو دوس دارم


غرور:ترجیه می دم بمی رم ولی نشکنمش


مدرسه: سمپاد (سازمان ملی پرورش استعداد های درخشان)


دفتر مدیر:تعهد برا تعطیل نکردن کلاس تو سال سوم (ما 2 هفته در طول سال سوم بدون هیچ مناسبتی تعطیل کردیم و 3 بار تعهد دادیم)


قرمه سبزی: چمنای دانشکده


ریاضی: متنفرم اونم ازم متنفر 26٪ زدم گند خورد به رتبم


آهنگ: با تو قصه گفتنم ماله روزبه نعمت اللهی (هرچند دیگه گوش نمی کنمش)


ماه رمضون:ربنا اذان موذن زاده خوابیدن تا ظهر، شب قدر ، توبه، ختمای ساعت 7 صبح ت مدرس


استخر:نداشتن کارت فعال بسیج و محرومیت از استفاده از تخفیف


آبگوشت:دوس ندارم


روزنامه:بی خیال صرف نمی کنه خبرگزاری بهتره


کودکی: آرزوی دست نیافتنی هر چند هنوز بچه ام


قزوین:ورود پسران زیر 18 سال ممنوع


دروغ: سیاه


لیسانس: مسافر کش


فوتبال: دیگه دوس ندارم


قانون: فقط برا آدمای بدون پارتی قابل اجراست پس بگرد دنبال پارتی


پرواز: ترس از ارتفاع


اشک: قطراتی از اوج احساس انسان


ازدواج: شاید هرگز


وبلاگ: وندرینگ استیجر (چونهمیشه سر حال عیت اوایل خودم)


شب: بی خوابی، درس واسه امتحان فردا، شعر، مشیری، تنهایی و ...


زندگی: بی مزه ترین شوخی خدا


عشق: چیزی متفاوت با دوس داشتن یعنی ذوب شدن یعنی مردن


هلو: دوس ندارم مو داره فقط شب رنگ


تحصیل: شب امتحان


خارج: شاید امکانات شاید موفقیت شاید تنهایی


پیتزا: حیف که نشد آرمان رو مهمون کنم


اینترنت: اعصاب خوردی موقع اومدن قبض تلفن


مجلس: سبز (شاید یه روز برم)


سال۸۸: بی حوصلکی دپرس بودن خستگی و ...


کتاب: تنها راه فرار از واقعیت که کمتر ضرر داره


کلم پلو: نخوردم تا حالا


تقلب:همیشه دادم تو بافت شناسی از تقلب متنرم


ایران: وطن


ایرانسل: اینترنت چک کردن کامنتا و مسنجر


جومونگ: ندیدمش مضخرف بود


فمنیسم: بهم می گن فمینیستی ولی خوب من کلا بی طرفم


دریا: سکوت  بی نهایت تنهایی


بارون:


آروم می باره


منو صدا می کنه که بیام تا به هم قدم بزنیم............................. و اون بهم دل داری بده ..................بهم بگه که اونم عین من چشاش خیسه.................... اونم دلش می خواد داد بزنه................... ولی بغضش نمی زاره.......................... اونم بغضش می ترکه و رگبار می شه.............. اونم چشاش منتظره.................  منم آروم باهاش قدم می زنم  اون با اشکاش قلبمو خنک می کنه و ذهنمو می شوره شاید آروم بگیرم.................... ولی هر دو می دونیم که آروم شدن فقط خیال باطله.................. بارون مهربون آروم منو نوازش می کنه شاید...

۱۳۸۸ شهریور ۱۹, پنجشنبه

روشن فکر یا بی ادب؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

سلام


تذکر: من اگه جایی کامنت گذاشتم که لینکش کردم یا می کنم تو لینکا نیست بهم خبر بده شاید یادم رفته یا مشکلی پیش اومده باشه ممنون می شم


دیروز با آرمان تو پارک نشسته بودیم داشتم آپایی که حاضر دارم رو می شمردم ۶ تا الان آپ حاظر دارم


ولی بی مزه ترینشون رو دارم می ذارم چون ناراحتم


هم از این وری ها هم از اون وری ها از این وری ها تو این چند روز چیزایی شنیدم که نمی تونم بگم ولی ترجیح می دم آپ سیاسی فعلا نکنم به شما هم توصیه می کنم نکنین (بیشتر نمی تونم توضیح بدم همینش اضافست که گفتم) اما از اون وری ها داشتم بلاگ گردی می کردم رفتم تو بلاگ یه دوستی که بماند کی بود ببینم جواب کامنت رو داده یا نه(بعضی اوقات این کارو می کنم چون اگه جواب لازم باشه دوباره کامنت بذارم) چشم خورد به یه کامنتی خوندمش کلی بهم برخورد هنوزم ناراحتم:


سلام.
فکر نکن که خدا یه دفعه پس کله ی اینا زده و حالا به اشتباهاتشون پی بردن و صدا و سیما هم داره صادقانه این چیزا رو پخش میکنه که مردم بفهمن...
قضیه اینه که تو وقتی یه گناه خیلی بزرگی مرتکب میشی باید به گناه های کوچک ترت اعتراف کنی که حواس کسی به اون گناه بزرگه جلب نشه. کهریزک و این جور چیزا هم گناه کوچیکه ی این حروم زاده هاس. وگرنه اینا دلشون واسه ما نسوخته.
ما که از اول هم می دونستیم چه اتفاقاتی در حال رخ دادنه.
برقرار باشی...





آره موافقم باهات. ولی من از یه جنبه ی دیگه ( طرفدارای متعصب و کورشون )این قضیه رو مطرح کردم وگرنه می دونم آدم این حرفا نیستن. اگه واقعا می خواستن به کارایی که کردن اعتراف کنن که...


اون کلمه ای که زیرشو خط کشیدم و بزرگش کردم معنیش مشخص


شاید انتظار زیادی باشه ولی کاش حداقل یکم بلد بودیم موقع حرف زدن بفهمیم چی میگیم الان ایشون منظورش به کی بود به چندتا نگهبان کهریزک یا یا مامورای و بسیجی نماهای متخلف یا کل اونایی که بسیجین(بسیجی با چماق به دست زمین تا آسمون فرق داره) یا نه کل کسایی که نظام رو قبول دارن؟


نمی دونمولی کاش هر دو طرف یکم عاقلانه فک می کردن  


خوب در ادامه شخصیت بنده آرمان چند مورد اضافه کرد که اصلاحش می کنم اونایی که پر رنگ شده اضافات منه


چند تا ویژگی دیگم داری
1.محض رضای خدا موش نمی گیری!کاملا درسته
2. اعتقاد عجیبی به دو لیوان شیر و گاو داری!!مسخره
3.کلا خیلی سعی می کنی که اونطوری که باید باشی نباشی!راس می گه من کلایه چیزیم می شه
4.خود ازاری حاد داری! البته لازم به تذکر از لحاظ روحی وگرنه خودزنی یا امثال هم ندارم
5.گاهی افراط می کنی در بعضی کارا!
6. کلا سعی می کنی بگزرونی!! حتی اگه خوشم بگزره بهت بازم سعی می کنی بگزرونی!کلا خوش نمی گذره
7.به صدای کفش کتانی خیلی علاقه داری!ترم اول موقع امتحانا رو اعصاب همه راه می رفتم ترم دوم کفش داشتم کقش صدا نمی داد موقعی که رو زمین می کشیدم
8. استرس عصبی بالایی داری!! میگی نه از موهات بپرس! داره همش می ریزه
9.فک بالاتم متحرکه!! به قول عموم گریس سرخودم
10.بچه مثبتی هستی ولی علاقه عجیبیم به امتحان کردن کارایی داری که یکم منفی بشی!! ذاتم خرابه
11.وقتی بخای به یکی یه چی بگی رک میشی و جز یه مرتبه معمولا از رفتارت پشیمون نمیشی و کله خر خردی! الان سر یه قضیه ای شد ۲ مرتبه ولی کلا تو رک بودن بی نظیرم حتی به استادا رحم نمی کنم
12.گفتم کله خر یادم اومد به قره قوروت! علاقه وافری داری قره قوروت نه چقر مقر یه نوع واویشگاه از روده گوسفند
13.جون به جونت بکنن اخته و اسکممو به قول تو از مواد غیر بهداشتی نمی خوری!!
14.علاقه وافری به بستنی قیفی پاستوریزه میهن داری!!!دیگه یه مدت نمی خورمش سر همون قضیه
15.علاقه وافری به صف اول نشستن داری! این صف اول یه صف اول خاصه که نمی تونم توضیح بدم
16.جات تو کلاس ردیف اول سمت چپ!!!! شاید این ترم اون جا بشینم هرچند ازش متنفرم
17.قبلنا تند راه میرفتی اما الان ادم می خاد  باهات بیاد بیرون هفت جدش رو جلو چشش میاری تا الل لله اروم راه بره!خوب عیب وسط خیابون بدویی
18.مهمولا تو کارات هیچوقت به شکست فکر نمی کنی و جرات روبه رو شدن باهاش رو نداری!خدا روزی رو نیاره من چیزی رو بخوام و نشه زندگی همه رو از جمله خودم جهنم می کنم
19.قبلنا بد دهن بودی!!!مشهد رفتیم آدم شدیم
20.بدترین خط ممکن رو داری!!خودم می تونم بخونمش
21.عصبی میشی و چرت و پرت زیاد میگی ولی تو دلت چیزی نیست!آره دلو دادیم رفت
22.بگم!؟....بگم!؟....بگم!؟


برام دعا کنین


 

روشن فکر یا بی ادب؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

سلام


تذکر: من اگه جایی کامنت گذاشتم که لینکش کردم یا می کنم تو لینکا نیست بهم خبر بده شاید یادم رفته یا مشکلی پیش اومده باشه ممنون می شم


دیروز با آرمان تو پارک نشسته بودیم داشتم آپایی که حاضر دارم رو می شمردم ۶ تا الان آپ حاظر دارم


ولی بی مزه ترینشون رو دارم می ذارم چون ناراحتم


هم از این وری ها هم از اون وری ها از این وری ها تو این چند روز چیزایی شنیدم که نمی تونم بگم ولی ترجیح می دم آپ سیاسی فعلا نکنم به شما هم توصیه می کنم نکنین (بیشتر نمی تونم توضیح بدم همینش اضافست که گفتم) اما از اون وری ها داشتم بلاگ گردی می کردم رفتم تو بلاگ یه دوستی که بماند کی بود ببینم جواب کامنت رو داده یا نه(بعضی اوقات این کارو می کنم چون اگه جواب لازم باشه دوباره کامنت بذارم) چشم خورد به یه کامنتی خوندمش کلی بهم برخورد هنوزم ناراحتم:


سلام.
فکر نکن که خدا یه دفعه پس کله ی اینا زده و حالا به اشتباهاتشون پی بردن و صدا و سیما هم داره صادقانه این چیزا رو پخش میکنه که مردم بفهمن...
قضیه اینه که تو وقتی یه گناه خیلی بزرگی مرتکب میشی باید به گناه های کوچک ترت اعتراف کنی که حواس کسی به اون گناه بزرگه جلب نشه. کهریزک و این جور چیزا هم گناه کوچیکه ی این حروم زاده هاس. وگرنه اینا دلشون واسه ما نسوخته.
ما که از اول هم می دونستیم چه اتفاقاتی در حال رخ دادنه.
برقرار باشی...





آره موافقم باهات. ولی من از یه جنبه ی دیگه ( طرفدارای متعصب و کورشون )این قضیه رو مطرح کردم وگرنه می دونم آدم این حرفا نیستن. اگه واقعا می خواستن به کارایی که کردن اعتراف کنن که...


اون کلمه ای که زیرشو خط کشیدم و بزرگش کردم معنیش مشخص


شاید انتظار زیادی باشه ولی کاش حداقل یکم بلد بودیم موقع حرف زدن بفهمیم چی میگیم الان ایشون منظورش به کی بود به چندتا نگهبان کهریزک یا یا مامورای و بسیجی نماهای متخلف یا کل اونایی که بسیجین(بسیجی با چماق به دست زمین تا آسمون فرق داره) یا نه کل کسایی که نظام رو قبول دارن؟


نمی دونمولی کاش هر دو طرف یکم عاقلانه فک می کردن  


خوب در ادامه شخصیت بنده آرمان چند مورد اضافه کرد که اصلاحش می کنم اونایی که پر رنگ شده اضافات منه


چند تا ویژگی دیگم داری
1.محض رضای خدا موش نمی گیری!کاملا درسته
2. اعتقاد عجیبی به دو لیوان شیر و گاو داری!!مسخره
3.کلا خیلی سعی می کنی که اونطوری که باید باشی نباشی!راس می گه من کلایه چیزیم می شه
4.خود ازاری حاد داری! البته لازم به تذکر از لحاظ روحی وگرنه خودزنی یا امثال هم ندارم
5.گاهی افراط می کنی در بعضی کارا!
6. کلا سعی می کنی بگزرونی!! حتی اگه خوشم بگزره بهت بازم سعی می کنی بگزرونی!کلا خوش نمی گذره
7.به صدای کفش کتانی خیلی علاقه داری!ترم اول موقع امتحانا رو اعصاب همه راه می رفتم ترم دوم کفش داشتم کقش صدا نمی داد موقعی که رو زمین می کشیدم
8. استرس عصبی بالایی داری!! میگی نه از موهات بپرس! داره همش می ریزه
9.فک بالاتم متحرکه!! به قول عموم گریس سرخودم
10.بچه مثبتی هستی ولی علاقه عجیبیم به امتحان کردن کارایی داری که یکم منفی بشی!! ذاتم خرابه
11.وقتی بخای به یکی یه چی بگی رک میشی و جز یه مرتبه معمولا از رفتارت پشیمون نمیشی و کله خر خردی! الان سر یه قضیه ای شد ۲ مرتبه ولی کلا تو رک بودن بی نظیرم حتی به استادا رحم نمی کنم
12.گفتم کله خر یادم اومد به قره قوروت! علاقه وافری داری قره قوروت نه چقر مقر یه نوع واویشگاه از روده گوسفند
13.جون به جونت بکنن اخته و اسکممو به قول تو از مواد غیر بهداشتی نمی خوری!!
14.علاقه وافری به بستنی قیفی پاستوریزه میهن داری!!!دیگه یه مدت نمی خورمش سر همون قضیه
15.علاقه وافری به صف اول نشستن داری! این صف اول یه صف اول خاصه که نمی تونم توضیح بدم
16.جات تو کلاس ردیف اول سمت چپ!!!! شاید این ترم اون جا بشینم هرچند ازش متنفرم
17.قبلنا تند راه میرفتی اما الان ادم می خاد  باهات بیاد بیرون هفت جدش رو جلو چشش میاری تا الل لله اروم راه بره!خوب عیب وسط خیابون بدویی
18.مهمولا تو کارات هیچوقت به شکست فکر نمی کنی و جرات روبه رو شدن باهاش رو نداری!خدا روزی رو نیاره من چیزی رو بخوام و نشه زندگی همه رو از جمله خودم جهنم می کنم
19.قبلنا بد دهن بودی!!!مشهد رفتیم آدم شدیم
20.بدترین خط ممکن رو داری!!خودم می تونم بخونمش
21.عصبی میشی و چرت و پرت زیاد میگی ولی تو دلت چیزی نیست!آره دلو دادیم رفت
22.بگم!؟....بگم!؟....بگم!؟


برام دعا کنین


 

۱۳۸۸ شهریور ۱۴, شنبه

من + رفتن


 


سلام


می خوام آپ کنم ولی از اون آپایی که یه چیزی بهم می گه الان نباید آپ کنی نمی دونم چرا شاید به خاطر روحیه کسلم


دیروز بعد نماز صبح خوابیدم تا ظهر بلند شدم نماز خوندم یه ساعت مطالعه کردم و نیم ساعت نت بودم و خوابیدم تا نیم ساعت مونده به افطار توی عمر من چنین اتفاقی نیوفتاده بود چون من معمولا ونقدر انرژی دارم که می تونم اصلا نخوابم (البته به جز سر کلاس درس)


از این به بعد من ته نوشته هام نوشته هایی مثل غض تو ته نوشته قبلیم می ذارم راستش یهو به سرم زده و از این نوشته ها نوشته می شن لطفا داستان عاشقانه برا من در نیارین من معمولا هر مدتی یه جور نشتنم می گیره و اگه ننویسم دیونه می شم (ضمنا اگه خیلی ضعیفا ببخشید تجربم کمه ان شا الله یاد می گیرم شاید یه روزی به درد خورد)


من کی هستم:(خیلی کوناه می گم چون حوسله پست بلند ندارم)


۱. اگه چیزی رو بخوام حتب اگه احتمال به دسست آوردنش نزدیک صفر باشه تمام تلاشم رو می کنم حتی اگه تموم دنیا بگن نمی شه لااقل بعدش اگه نشه دلم نمی سوزه که کم کاری کردم


۲. به غایت مغرورم این که بمیرم برام راحت تر تا غرورم رو زیر پا بذارم


۳. اصلا عذر خواهی نمی کنم فقط ۳ بار مجبور شد عذر خواهی کنم که یه بارش هم به خاطر شرایط بود و اگه عذر خواهی نمی کردم دیگری زیر سوال می رفتژ


۴. ۹۹ درصد موارد لبخند می زنم ولی خدا به داد برسه اون یک درصد رو


۵. در اون یک درصد که عصبانی می شم واقعا عصبانیم و امکان دره حرفی بزنم که بعدا پشیمون شم (البته فقط یه بار پشیمون شدم که عذر خواهی کردم) البته الان بهتر شدم عصبانی می شم دیگران هم می گم عصبانیه ولی کنترلش دستمه بعضی اوقات وسطش خندم می گیره)


۶. به غایت مهربون و دل رحمم یادم نمی یاد آخرین مورچه ای که کشتم کی بود یا اصلا مورچه ای بود یا نه


۷. خیلی حساسم و زود ناراحت می شم از شوخی بی خود ومعمولا به طور نا خواسته تو چهرم معلوم می شه و قیافم بر می گرده و ضمنا هر حادثه بدی تو زندگیم منو حسابی دپرس می کنه


۸.از فرزاد حسنی سریع البکا ترم


۹. به غایت کم رو هستم وقتی این جمله رو پیش دوستام می گن می گن آره تو که خیلی کم رویی (از من پر رو تر کسی ندیده)


۱۰. شب بیدارم معمولا تا صبح راحت می شینم ولی حتی اگه ۸ شب خوابیده باشم (که تاا حالا قبل ۱۱ که اونم شب کنکور بود) بازم ۶ اگه بیدار شم چرت می زنم شدید داشتم فک می کردم از اون بلاهای که معمولا تا صبح می خوابن سرم بیاد مشکل خاصی نخواهم داشت


۱۱.یه کوچولو بیش فعالم و هم زمانم حد اقل ۲ تا کار انجام می دم همین الان غیر بلاگ نوشتن ۲ تا چیز دیگه باید بنویسم(تو دنیا واقعی) کلی کتاب بخونم و....


۱۲. اصلا عادت ندارم یکی دیگه نقشه بکشه و من انجام بدم ترجیح می دم خودم کا را رو انجام بدم


۱۳. برا این که طولانی نشه بقیم بماند


پ.ن تصمیم دارم یه تعداد لینکارو حذف کنم اگه لینک کسی رو اشتباهی حذف کردم بهم بگه دوباره لینکش کنم


پ.ن از این به بعد هفته ای ۱ بار آپ می کنم


پ.ن یه مدت نمی رسم سر بزنم به همه باید ببخشید


رفتن:


تو رو می بینم که میری


تو دور می شی و من پشت سرت داد می زنم که نرو ......خواهش می کنم که نرو.....اشک می ریزم که نرو...........


ولی تو حتی یه نگاهم بهم نمی کنی تا برا آخرین بار ببینمت........


از خواب می پرم


از ته دل خدا رو شکر می کنم که خواب بود ۵ دقیقه بعد کم کم گیجی و سر دردم تموم میشه


وقتی از منگی در میام تازه یادم میاد و یه لبخند تلخ می زنم یادم میاد که تو رفتی


تو رفتی و دیگه همه چیز تموم شده


تو رفتی و دیگه راه برگشتی نیست


تو رفتی و من حتی هنوز نمی تونم باور کنم که..........


تو رفتی


من + رفتن


 


سلام


می خوام آپ کنم ولی از اون آپایی که یه چیزی بهم می گه الان نباید آپ کنی نمی دونم چرا شاید به خاطر روحیه کسلم


دیروز بعد نماز صبح خوابیدم تا ظهر بلند شدم نماز خوندم یه ساعت مطالعه کردم و نیم ساعت نت بودم و خوابیدم تا نیم ساعت مونده به افطار توی عمر من چنین اتفاقی نیوفتاده بود چون من معمولا ونقدر انرژی دارم که می تونم اصلا نخوابم (البته به جز سر کلاس درس)


از این به بعد من ته نوشته هام نوشته هایی مثل غض تو ته نوشته قبلیم می ذارم راستش یهو به سرم زده و از این نوشته ها نوشته می شن لطفا داستان عاشقانه برا من در نیارین من معمولا هر مدتی یه جور نشتنم می گیره و اگه ننویسم دیونه می شم (ضمنا اگه خیلی ضعیفا ببخشید تجربم کمه ان شا الله یاد می گیرم شاید یه روزی به درد خورد)


من کی هستم:(خیلی کوناه می گم چون حوسله پست بلند ندارم)


۱. اگه چیزی رو بخوام حتب اگه احتمال به دسست آوردنش نزدیک صفر باشه تمام تلاشم رو می کنم حتی اگه تموم دنیا بگن نمی شه لااقل بعدش اگه نشه دلم نمی سوزه که کم کاری کردم


۲. به غایت مغرورم این که بمیرم برام راحت تر تا غرورم رو زیر پا بذارم


۳. اصلا عذر خواهی نمی کنم فقط ۳ بار مجبور شد عذر خواهی کنم که یه بارش هم به خاطر شرایط بود و اگه عذر خواهی نمی کردم دیگری زیر سوال می رفتژ


۴. ۹۹ درصد موارد لبخند می زنم ولی خدا به داد برسه اون یک درصد رو


۵. در اون یک درصد که عصبانی می شم واقعا عصبانیم و امکان دره حرفی بزنم که بعدا پشیمون شم (البته فقط یه بار پشیمون شدم که عذر خواهی کردم) البته الان بهتر شدم عصبانی می شم دیگران هم می گم عصبانیه ولی کنترلش دستمه بعضی اوقات وسطش خندم می گیره)


۶. به غایت مهربون و دل رحمم یادم نمی یاد آخرین مورچه ای که کشتم کی بود یا اصلا مورچه ای بود یا نه


۷. خیلی حساسم و زود ناراحت می شم از شوخی بی خود ومعمولا به طور نا خواسته تو چهرم معلوم می شه و قیافم بر می گرده و ضمنا هر حادثه بدی تو زندگیم منو حسابی دپرس می کنه


۸.از فرزاد حسنی سریع البکا ترم


۹. به غایت کم رو هستم وقتی این جمله رو پیش دوستام می گن می گن آره تو که خیلی کم رویی (از من پر رو تر کسی ندیده)


۱۰. شب بیدارم معمولا تا صبح راحت می شینم ولی حتی اگه ۸ شب خوابیده باشم (که تاا حالا قبل ۱۱ که اونم شب کنکور بود) بازم ۶ اگه بیدار شم چرت می زنم شدید داشتم فک می کردم از اون بلاهای که معمولا تا صبح می خوابن سرم بیاد مشکل خاصی نخواهم داشت


۱۱.یه کوچولو بیش فعالم و هم زمانم حد اقل ۲ تا کار انجام می دم همین الان غیر بلاگ نوشتن ۲ تا چیز دیگه باید بنویسم(تو دنیا واقعی) کلی کتاب بخونم و....


۱۲. اصلا عادت ندارم یکی دیگه نقشه بکشه و من انجام بدم ترجیح می دم خودم کا را رو انجام بدم


۱۳. برا این که طولانی نشه بقیم بماند


پ.ن تصمیم دارم یه تعداد لینکارو حذف کنم اگه لینک کسی رو اشتباهی حذف کردم بهم بگه دوباره لینکش کنم


پ.ن از این به بعد هفته ای ۱ بار آپ می کنم


پ.ن یه مدت نمی رسم سر بزنم به همه باید ببخشید


رفتن:


تو رو می بینم که میری


تو دور می شی و من پشت سرت داد می زنم که نرو ......خواهش می کنم که نرو.....اشک می ریزم که نرو...........


ولی تو حتی یه نگاهم بهم نمی کنی تا برا آخرین بار ببینمت........


از خواب می پرم


از ته دل خدا رو شکر می کنم که خواب بود ۵ دقیقه بعد کم کم گیجی و سر دردم تموم میشه


وقتی از منگی در میام تازه یادم میاد و یه لبخند تلخ می زنم یادم میاد که تو رفتی


تو رفتی و دیگه همه چیز تموم شده


تو رفتی و دیگه راه برگشتی نیست


تو رفتی و من حتی هنوز نمی تونم باور کنم که..........


تو رفتی


۱۳۸۸ شهریور ۹, دوشنبه

من 5 روز دیگه می میرم

سلام


من آدم بد قولی نیستم ولی نوشتن دست خودم نیست وقتی چیزی تو ذهنم میاد با ید بنویسمش


پس اون پست در مورد ویژگیهام بازم بمونه برای بعد


بازی:


من تا حالا هیچ بازی انجام ندادم ولی الان می خوام یه بازی شروع کنم


همین ۵ دقیقه پیش خوندم کتاب ورونیکا می خواهد بمیرد از کوئیلو رو تموم کردم داستان کتاب بماند برید بخونید اما یه سوال:


اگه قرار بود ۵ روز دیگه بمیری تو این ۵ روز چی می کردی؟


روز اول: طی نیم ساعت یه برنامه می ریختم برای طول ۵ روز(الابته عمرا از این برنامه خفنم بیشتر از نصفش انجام بشه)


بعدش با اشتیاق تصمیم می گرفتم زندگی ناممو بنویسم ولی زود خسته می شدم و تصمیممو به ظبط صدامتغییر می دادم و از آرمان می خواستم برام بعد مرگم پیاده و بار نویسیش کنه


و سعی می کردما شبا به هر قیمتی نخوابم (من که شب امتحانونصفه درس خونده می خوابم عمرا این کارو بکنم هر چی باشه از امتحان که مهم تر نیست)


شکلک بالایی قیافه شماست نه من


دو روز اول به بطالت و این شاخه اون شاخه کردن می گذره


روز ۳وم صبح: کاملا دپرسم می خوام گریه کنم داد بزنم ولی فقط می شینم به دیوار روبروم یا به باغچه خونمون زل می زنم ودر سکوت اشک می ریزم و مامانم سعی می کنه دل داریم بده ولی حیف که نمی شه کاری کرد


روز ۴و ۵ یکم حالم بهتر می شه که از نتایج صحبتای مامانم که دیشب قبل از خواب بهم می گفت صبح با همه فامیل با  تلفن خداحافظی می کنم


بعد ظهر با آرمان یه بار دیگه از انتهای منظریه پیاده میام تا سرش بعدش می رم پارک ملت تازه اگه برسمیه سری هم به مدرسم (سمپاد رشت-میرزا کوچک خان) میزنم


با اس ام اس از دوستام خداحافظی می کنم


صبح روز ۵ آپ می کنم از همتون خداحافظی می کنم.


بعد ظهرش دوباره دپرس یه گوشه می شینم و به دیوار زل می زنم تا بمیرم


من مردم


یه خواهش از همه دوستان این بازی رو انجام بدین البته این خواهش در مورد هم دانشگاهی ها و دوستان قدیمی مثل نجمه و سرحال و دکی بارونی و آتس سا  و ... یه تاکید بیشتری داره 


یه سوال؟ بازم پست سیاسی بذارم؟


بغض:


هنوزم بغض گلومو فشار می ده می خوام یه گوشه بشینم به آسمون نگا کنم و آروم آروم قطرات بارون رو از ابرای چشم به دشت قلبم راهی کنم


هنوزم گاهی بی دلیل بغض گلومو می گیره شاید به انتقام اشکای ریخته نشده


هنوزم چشام خیسه شاید یه روز ببندمشون و دیگه آروم شن


هنوزم آسمونم ابریه شاید یه روز آفتاب بتابه شایدم چشام در انتظار آفتاب بمیرن و نبیننش


هنوزم بغض راه گلوم گرفته که می نویسم


می نویسم چون بغض نمی ذاره حرف بزنم


 


 

من 5 روز دیگه می میرم

سلام


من آدم بد قولی نیستم ولی نوشتن دست خودم نیست وقتی چیزی تو ذهنم میاد با ید بنویسمش


پس اون پست در مورد ویژگیهام بازم بمونه برای بعد


بازی:


من تا حالا هیچ بازی انجام ندادم ولی الان می خوام یه بازی شروع کنم


همین ۵ دقیقه پیش خوندم کتاب ورونیکا می خواهد بمیرد از کوئیلو رو تموم کردم داستان کتاب بماند برید بخونید اما یه سوال:


اگه قرار بود ۵ روز دیگه بمیری تو این ۵ روز چی می کردی؟


روز اول: طی نیم ساعت یه برنامه می ریختم برای طول ۵ روز(الابته عمرا از این برنامه خفنم بیشتر از نصفش انجام بشه)


بعدش با اشتیاق تصمیم می گرفتم زندگی ناممو بنویسم ولی زود خسته می شدم و تصمیممو به ظبط صدامتغییر می دادم و از آرمان می خواستم برام بعد مرگم پیاده و بار نویسیش کنه


و سعی می کردما شبا به هر قیمتی نخوابم (من که شب امتحانونصفه درس خونده می خوابم عمرا این کارو بکنم هر چی باشه از امتحان که مهم تر نیست)


شکلک بالایی قیافه شماست نه من


دو روز اول به بطالت و این شاخه اون شاخه کردن می گذره


روز ۳وم صبح: کاملا دپرسم می خوام گریه کنم داد بزنم ولی فقط می شینم به دیوار روبروم یا به باغچه خونمون زل می زنم ودر سکوت اشک می ریزم و مامانم سعی می کنه دل داریم بده ولی حیف که نمی شه کاری کرد


روز ۴و ۵ یکم حالم بهتر می شه که از نتایج صحبتای مامانم که دیشب قبل از خواب بهم می گفت صبح با همه فامیل با  تلفن خداحافظی می کنم


بعد ظهر با آرمان یه بار دیگه از انتهای منظریه پیاده میام تا سرش بعدش می رم پارک ملت تازه اگه برسمیه سری هم به مدرسم (سمپاد رشت-میرزا کوچک خان) میزنم


با اس ام اس از دوستام خداحافظی می کنم


صبح روز ۵ آپ می کنم از همتون خداحافظی می کنم.


بعد ظهرش دوباره دپرس یه گوشه می شینم و به دیوار زل می زنم تا بمیرم


من مردم


یه خواهش از همه دوستان این بازی رو انجام بدین البته این خواهش در مورد هم دانشگاهی ها و دوستان قدیمی مثل نجمه و سرحال و دکی بارونی و آتس سا  و ... یه تاکید بیشتری داره 


یه سوال؟ بازم پست سیاسی بذارم؟


بغض:


هنوزم بغض گلومو فشار می ده می خوام یه گوشه بشینم به آسمون نگا کنم و آروم آروم قطرات بارون رو از ابرای چشم به دشت قلبم راهی کنم


هنوزم گاهی بی دلیل بغض گلومو می گیره شاید به انتقام اشکای ریخته نشده


هنوزم چشام خیسه شاید یه روز ببندمشون و دیگه آروم شن


هنوزم آسمونم ابریه شاید یه روز آفتاب بتابه شایدم چشام در انتظار آفتاب بمیرن و نبیننش


هنوزم بغض راه گلوم گرفته که می نویسم


می نویسم چون بغض نمی ذاره حرف بزنم


 


 

۱۳۸۸ شهریور ۷, شنبه

اصلا سیاسی نیست بجون عمه اقدس فقط درد دل

سلام


قرار بود امروز يه پست در مورد خودم بنويسم راستش نوشتم ولي بعد پشيمون شدم ورش داشتم خوب نشده بود ان شا الله پست بعدي


حوب همتون شاهدين من تا حالا حرف سياسي اينجا نزدم الانم قصد حرف سياسي زدن نيست فقط مي خوام درد و دل کنم که نترکم:


اول بگم


من بسيجيم و افتخار مي کنم به بسيجي بودنم اما من زمين تا آسمون افکارم با اون چماق به دستا فرق داره


ضمنا من اصول گريايم ولي زمين تا آسمون تفکراتم با دکتر احمدي نژاد فرق داره


اما اگه ۱۰۰ بار ديگه انتخابات برگزار شه بازم به محمود راي مي دم


برم سر اصل مطلب


قبل انتخابات من نظرم به دکتر لاريجاني نزديکتر بود تا احمدي نژاد


هنوزم همین طوره اما الان از احمدی نژاد دور تر شدم و به لاریجانی نزدیکتر


چند تا سوال؟


چرا اخبار تلویزیون هر روز ۵ دقیقه در مورد شکنجه سیا تفسیر پخش می کنه


چرا یکی از بازداشتگاه ها بسته شد


چرا در مورد مواردی که مجلس دستور بررسی می ده تلویزیون خبری پخش نمی کنه


چرا احود توکلی این قدر عصبانیه


چرا وزیر بهداشت عوض شد


چرا نامه رهبری در مورد مشایی عملی نشد و خود مشای استفا داد


چرا وزیرا این قدر ... هستن


چرا جدیدا یادشون اومده مدرک دکتر لاریجانی تقلبی (ربطی به انتقادا نداره که یا رای آوردن کابینه)


چرا ...


کلی چرای دیگه هم هست که اکثرا جواباشون رو می دونم از من می شنوید برا اینکه یکم روشن تر شید هم مطالب این ور رو بشنوید هم اون ور رو


اشکال ما دانشجوها اکثرا اینه که یه طرفه به قاضی ی ریم و حرف هر دو رو نمی شنویم


من تو قسمت پیوندای روزانم چند تا خبر گزاری که به نظرم جالب و صادق بودن نسبتا البته هیچ خبر گزاری تمام حقیقت رو نمی گه ولی اینا لااقل حقیقت می گم هر چند از نگاه خودشون گذاشتم اگه ممکنه کمکم کنین کامل ترش کنم


ضمنا احتمال داره من بازم از این درد و دلا بکنم


یه چیز بگم هم دانشگاهی ها فک نکنن من دید سیاسیم عوض شده ولی خوب قبل انتخابات با الان خیلی فرق می کنه اون موقع لازم بود یکم آدم چشاشو ببنده ولی خوب الان که دیگه ما قسم نخوردیم که به محمود پایبند باشیم


پس به امید رای نیاوردن بعضی از وزیرا مخصوصا بهداشت و درمان و آموزش پزشکی فعلا خداحافظ


و به امید تعطیل نشدن و نوشتن پستاب بعدیم تو این وبلاگ