دیشب
دیشب آسمون بارید
یهو بغضش می ترکید......... دوباره آروم می شد
ولی دوباره بغض گلوشو فشار می داد و مجبورش می کرد بباره
چه قد شبیه من شده این آسمون
رادیو
دیشب تو ماشین نشسته بودم پیچ رادیو باز بود
برام عجیب بود راننده به جای آهنگای معمول (که بهضی هاشون واقعا آدمو ناراحت می کنن و انگار نه انگار که تاکسی وسیله عمومی نه مال باباش) رادیو رو روشن کرده بود
تو حال خودم بودم یهو یه قسمتش بد جور ذهنم رو مشغول کرد:
((اَللّهُمَّ وَأَسْأَلُكَ سُؤالَ مَنِ اشْتَدَّتْ فاقَتُهُ، وَاَنْزَلَ بِكَ عِنْدَ الشَّدائِدِ حاجَتَهُ، وَعَظُمَ فیما عِنْدَكَ رَغْبَتُهُ، اَللّـهُمَّ عَظُمَ سُلْطانُكَ وَعَلا مَكانُكَ وَخَفِی مَكْرُكَ وَظَهَرَ اَمْرُكَ وَغَلَبَ قَهْرُكَ وَجَرَتْ قُدْرَتُكَ وَلا یُمْكِنُ الْفِرارُ مِنْ حُكُومَتِكَ، اَللّهُمَّ لا اَجِدُ لِذُنُوبی غافِراً، وَلا لِقَبائِحی ساتِراً، وَلا لِشَیء مِنْ عَمَلِی الْقَبیحِ بِالْحَسَنِ مُبَدِّلاً غَیْرَكَ ))
اینم ترجمش:
(خدايا من از تو مانند سائلى در خواست مىكنم كه در شدت فقر و بيچارگى باشد و تنها به درگاه تو در سختيهاى عالم عرض حاجت كند و شوق و رغبتش به نعم ابدى كه حضور توست باشد
اى خدا پادشاهى تو بسيار با عظمت است و مقامت بسى بلند است و مكر و تدبيرت در امور پنهان است
و فرمانت در جهان هويداست و قهرت بر همه غالب است و قدرتت در همه عالم نافذ است و كسى از قلمرو حكمت فرار نتواند كرد
خدايا من كسى كه گناهانم ببخشد و بر اعمال زشتم پرده پوشد و كارهاى بدم (از لطف و كرم) به كار نيك بدل كند جز تو كسى نمىيابم (كه خدا اين تواند) )
قبلا هم شنیده بودم ولی ایت بار یه جور دیگه بود
این بار از ته دل قبول داشتم که کم آوردم
با آرمان داشتیم صحبت می کردیم گفتم شدم عین بیمارای سرطانی تو آخرین روزا منتظر معجزه ولی حیف زندگی فیلم نیست تازه اگه بگیم فیلمه آخرش معمولا عین درباره الی تموم می شه.
می دونم که اگه بخواد می تونه ولی خوب چاره چیه زور که نیست اون خداست و من بنده چاره ای جز تسلیم نیست
وقتی آرمان ازم در مورد ترم سوم پرسید برا اولین بار تو عمرم گفتم هیچ برنامه ای ندارم
میگم عجیبه چون من برا ۳-۴ سال بعد معمولا برنامه داشتم چی برسه به ۲ ماه دیگه
پ.ن ببخشید می خواستم یه خاطره با مزه بنویسم ولی این حرفا بدجور تو ذهنم می چرخید
پ.ن آهنگ وبلاگم رو عوض کردم ولی مطمئنم که اگه عمری باشه بازم می ذارمش
پ.ن من ۴ روز نت ندارم ببخشید اگه نمی تونم کامنت بذارم ولی باگوشی پستاتون رو می خونم نت گیرم بیاد کامنتم می ذارم
پ.ن خوب آرمان می ناله از بی موضوعی ولی من اون قد موضوع دارم که می تونم تا آخر تابستون روزی ۲ بار آپ کنم ولی سعی می کنم هر جور شده هر هفته یه آپ کنم نه بیشتر نه کمتر
جایزه:
هرکی بتونه بگه متن عربی مال کجا یا چیه یه جایزه ارزنده داره ۱۰ سفر به همراه فامیل به آقا سید شریف از طرف آرمان( خوب چیه اگه قرار برا نیلوفر نرگس سفر ببره چرا آرمان واسه من نبره)
۱۴ نظر:
سلام.....بدو آپیدم.....فقط اگه خوندید بد برداشت نکنید......
سلام...
باز که ناراحتین دکتر!!!
اکثر بیمارا همین جورن که شما گفتین ... منتظر معجزه ان ... معجزه رو فقط تو رفع بیماری می بینن... بله زندگی فیلم نیست تو فیلم معجزه آخر داستان اتفاق می افته.. ولی زندگی همش معجزه اس ... هر روزش هر لحظه اش فقط کافیه خوب ببینیم..
خیلی ها آرزوی بودن تو جایگاه منو دارن .. ولی من آرزوی بودن تو جایگاه یکی دیگه ولابد اون یکی دیگه هم همین طور ... ما آدما اینجوریم ، یعنی بیشترمون. اینکه خودم نباشم باعث میشه کم بیارم.
راستی منم مغرورم .. حالا آدم مغرور حق نداره گریه کنه؟!!
این متنم نمی دونستم از کجا بود نیگا کردم دیدم دعای کمیل ه ! قشنگ بود خیلـــی!
سلام...
فقط سکووت میکنم...
متن قشنگی رو انتخاب کردی واسه این پست... ولی نمیدوونم چه اصرار ی داری ته همه ی پستات غم و غصه رو سنجاق کنی... شایدم من این حوری می حسسم...!!
به هر حال خوش باشید...
کلا هردوتون موفق باشید هم شما آقا شهاب هم آقا آرمان ...
آره این تازه غمگینیه!!!
به روزیم دکتر
سلام
اين (وب چیه اگه قرار برا نیلوفر نرگس سفر ببره چرا آرمان واسه من نبره)
جريانش چيه نفهميدم؟
اون دعاي كميله جايزه من را بايد بدي
سلام..برید به آدرس این وبلاگی که نوشتم یه چیز باحال گذاشته.....من تبلیغ دوستام هم می کنمااااا
آپیدم......بدوید تا داغه...................
سلام
آپم بیا
این دعا یه فرازی از دعای کمیله!با دعاهای صحیفه سجادیه میونت چطوره؟
کم پیدا...
جواب سوال من؟؟؟؟
سلام..موفق باشید...
ارسال یک نظر